بیقرار توام به خواب هر شبم در کنار توام
چه عاشقانه در انتظار توام بیا بمان کنارم
بیقرار توام/ رضا ملک زاده
از عصر که از وب بریدا دانلودش کرده ام مدام در گوشی ام پلی میشود.
ممنون بریدای خاله😍
حال دلتون همیشه خوش
- جمعه ۳ آبان ۹۸
بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را
بیقرار توام به خواب هر شبم در کنار توام
چه عاشقانه در انتظار توام بیا بمان کنارم
بیقرار توام/ رضا ملک زاده
از عصر که از وب بریدا دانلودش کرده ام مدام در گوشی ام پلی میشود.
ممنون بریدای خاله😍
حال دلتون همیشه خوش
امیرعباس پایه ی هفتم است. آموزش و پرورش برای پایه های هفتم و دهم آزمون ورودی در نظر میگیرد تا میزان سطح دانشی دانش آموزان را قبل از ورود به این پایه بسنجد و با آزمون دیگری که در پایان پایه برگزار میشود مقایسه کند.
آزمون در روزیکه اعلام شده بود برگزار نشد و با دو روز تاخیر هفته ی گذشته گرفته شد. امیرعباس وقتی به خانه آمد گفت یکی از دوستانش تمامی سوالات را داشته و در منزل کار کرده است. اینطور که دوستش به امیرعباس گفته است مادرش مدیر مدرسه است و سوالات آزمون را که دو روز قبل برگزار شده بود را در اختیار فرزندش گذاشته است تا موفق ترین دانش آموز باشد.
به راستی موفق ترین فرد را تربیت میکند؟
چنان مشتاقم ای دِلبَر به دیدارت که گَر روزی
برآید از دلم آهی ، بِسوزد هفت دریا را ...
حضرت سعدی
🎼 همایون شجریان
چند سال پیش بود که عکسهای دوستم صبا را از آرامگاه ظهیرالدوله در پیج اینستایش دیدم. عکسهایی به غایت زیبا از نهایت تاریخ موسیقی و شعر و ادب پارسی. آن روزها آرزو داشتم بتوانم یک بار هم شده بر مزار بزرگانی حاضر شوم که بارها و بارها شعرهایشان را خوانده ام و ترانه هایشان را زیر لب زمزمه کرده ام. پنجشنبه ۲۵ مهر ماه، روز تحقق آرزویم بود. زیبایی این اتفاق همراه شدن با صبایی بود که عاشق است و اهل دل. گفته بود پنجشنبه صبحها ۱۰ تا ۱۲ مختص خانمهاست و قرارمان شد ورودی متروی تجریش. ابتدای خیابان دربند تاکسی گرفتیم و حدود ساعت یک ربع به ۱۱ صبح جلوی در بهشت بودیم. خوشحالی ام را فقط صبا میفهمید. باور نمیکردم انتظار به پایان رسیده باشد. فاتحه ای برای تمام خفتگان در خاک آرامگاه خواندیم و مهربانانه از در طوسی رنگ قدیمی که بالای آن نوشته شده بود آرامگاه صفا ظهیرالدوله وارد فضای آرامگاه شدیم.
ادامه مطلب را ببینید
باران که میبارد
زمین پر میشود
از عطر حضور تو
و خیالت بار دیگر
به سرم میزند
زیبا نیست!؟
پاییز باشد
باران بیامان ببارد
و تو را ببینم که
آنسوی خیابان
در انتظارم ایستادهای
همه جا میتوان
بوی تو را احساس کرد!
حتی خیابانی که
هرگز قدم نزدهایم..
مهران_رمضانیان
خانمی وارد داروخانه شد و با آرامش خاصی به دکتر داروساز گفت که به سیانور احتیاج دارد!
داروساز پرسید سیانور را برای چی میخوای؟ خانمه توضیح داد که لازم است شوهرش را مسموم کند!!!
چشم های دکتر داروساز چهار تا میشه و میگه خدا رحم کنه! خانم من نمی تونم به شما سیانور بدم که با اون شوهرتون رو بکشید! این کار برخلاف قوانینه! من مجوز کارم را از دست خواهم داد... هر دوی ما را زندانی خواهند کرد و دیگه بدتر از این امکان نداره.
نه خانم! نه! شما حق ندارید سیانور داشته باشید. حداقل من به شما سیانور نخواهم داد.
وقتی حرف دکتر به اینجا رسید، خانمه دستش رو برد داخل کیفش و از داخل اون یه عکس درآورد... عکسی که در اون شوهرش و زن دکتر داروساز باهم توی یک رستوران در حال شام خوردن بودند.
داروساز یه نگاهی به عکس کرد و گفت: چرا همون اول به من نگفتین که نسخه دارین؟😅😅
مهربان همسر برای سومین هفته ی پیاپی به ماموریت رفت. امشب تماس گرفت و با بهار صحبت کرد. بهار به پدر میگفت:" اگه زود نیایی میرم چرت و پرت میخورم" منظورش پاستیل و لواشک است.
+ تهدیدش جواب میدهد؟😂