لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

جان من است او...


+ تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد حضرت عشق

اندر حواشی کلاسهای آنلاین ۵

سر کلاس چرت میزد و اصلا فعالیتی در کلاس نداشت. موقع تدریس مجازی هم اصلا حضور و وجود نداشت. چندی پیش پیام داد که در نهایی خرداد نمره نیاورده است و از من خواست برای آزمون شهریور در یک جلسه به او درس بدهم ترجیحا حضوری😁


عاشقانه ۸۹

 


از من مگریز

از من مگذر

که از همه گذشته ام برایت

 

 

 

 

دریابم/ حسین توکلی

 

 

مهراز 78




از میدان جمهوری تا نزدیک چهارراه استانبول حدود ده دوازده تایی چراغ قرمز و چشمک زن هست. این دوشنبه فقط به چراغهای قرمز برخوردم و با ترافیک وحشتناکی هم به خاطر تعلیق طرح ترافیک مواجهه شدم. به استاد پیامک زدم که نیم ساعتی دیر میرسم. استاد جواب داد که اشکال نداره فقط موقع آمدن برایش نان بخرم. طبق عادت اکثر مواقع برای استاد عیسی نان تهیه می کنم و قبل از پیام استاد از خرید نان به خاطر تاخیر منصرف شده بودم که با پیام استاد باید حتما تهیه اش می کردم. سر چراغ قرمز بعدی گوشی را چک کردم استاد گویا تماس گرفته بود و من متوجه نشده بودم و بعدش پیامک زده بود که نان نخرید و آقای دال  از هنرجوهای استاد نان خریده اند. گفتم چشم. سر چراغ بعدی باز استاد پیامک داد که اگر زحمتی نیست از قهوه فروشی کنار کافه نادری برایش 100 گرم قهوه ی ترک خریداری کنم و باز گفتم چشم. از شانس خوب من دقیقا روبروی کافه نادری جای پارک خالی شد و من با خوشحالی ماشین را پارک کردم و قهوه را خریدم و وارد کوچه شدم. پیرمرد تنهای کوچه ی نادری روی چهار پایه ی همیشگی اش نشسته بود. تا مرا دید چشمانش خندید و سلام و احوالپرسی کردیم. ماسک نزده بود. پرسیدم چرا ماسک نمیزنی. گفت فضابازه نیازی نیست! گفتم مراقب سلامتی اتون باشید و همانطور که از کنارش رد میشدم گفت باشه. گربه های دیوار کافه نادری هم مرا تا پایان کوچه با نگاه هایشان همراهی کردند و وارد کلاس شدم . آقای دال هنرجوی بعد از من است ولی به دلیل تاخیر من ایشان وارد اتاق موسیقی شده بود. من سری به آشپزخانه زدم. چای دم شده بود و نان هم روی میز بود. قهوه را روی میز گذاشتم و به هال برگشتم و روی مبل نشستم. توصیف آقای دال را از استاد قبلا شنیده بودم میگفت گوشش خیلی به موسیقی آشناست و کل آثار شجریان را شنیده است و اطلاعات خوبی دارد. آن دو مشغول نواختن شدند و من هم لذت می بردم از نواهایی که از اتاق شنیده میشد. نیم ساعتی سپری شد و من برای هر سه امان چای ریختم و روی میز گذاشتم کلاس آقای دال که تمام شد هر دو به هال آمدند تا چای میل کنند. نشستن همان و شروع یک گفتگوی حدودا نیم ساعته همان. استاد اگر حس و حال صحبت داشته باشد و شروع کند محال است از شنیدن حرفهایش خسته شوی. از اوضاع جامعه و خانواده اش و کتاب و فیلمهایی که دیده بود حرف زد. از روابط خانواده ها و  استقلال فرزندان گفت و پیشنهاد کرد فیلم " پرویز" ساخته ی " مجید برزگر" را حتما ببینیم. در میان کلامش اشاره ای به جریانی از جلد 7 مجموعه "در جستجوی از دست رفته مارسل پروست " کرد و بعد که از او جویا شدم گفت یکی از شاهکارهای ادبی جهان است که 5 ماهه آن را خوانده است. می گفت نثر سنگینی دارد و مدت زمان زیادی برای خواندنش می خواهد و دید انسان را خیلی تغییر می دهد.
بعد از رفتن آقای دال استکانها را شستم و وارد کلاس شدم. سازم را به استاد دادم تا کوکش را چک کند. استاد عیسی همیشه پس از کوک کردن قطعه ای کوتاه را می نوازد و محو تماشایش میشوم. اصلا ساز در دستان استاد ارزش پیدا می کند. صدایش بس شنیدنی می شود. 
گوشه ی " طرب انگیز" را خوب زدم و استاد تحسینم کرد. گوشه ی " نیشابورک" را از ردیف ماهور با چند مکث کوتاه نواختم. بد نبود.
درس جدیدم گوشه ی " نصیرخانی یا طوسی" است. از گوشه های مورد علاقه ی استاد که به لطافت و زیبایی خاصی نواخت و توصیه کرد فایل را چندین بار گوش دهم تا با همین حس و تغییراتی که استاد اعمال کرده بود بنوازم. استاد گفت در کنارش ردیف آوازی استاد دوامی را هم گوش بدهم تا بیشتر در ذهنم جای گیرد.
تا به خانه برسم استاد چهار صفحه ی اسکرینی از کتاب پروست را برایم فرستاد. دوست دارم بعد از اتمام کتاب "ژان کریستف" که هنوز در اواسط جلد اول به سر میبرم  وارد دنیای پروست هم بشوم.


چاوش پاییزانی

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

مهراز ۷۷

۱۲ آگوست روز جهانی چپ دستها بود. یکی از مدرسین مطرح تار و سه تار در استوری  اینستایش مطلبی را در خصوص شروع نواختن هنرجویان چپ دست منتشر کرد و در آن عنوان کرده بود که بهتر است با دست راست اقدام به نوازندگی کنند. زیرا هنرجویان چپ دست اگر قرار باشد با دست چپ بنوازند باید جای سیمها را در سازشان برعکس کنند و به جز ساز خودشان با ساز دیگری نمیتوانند بنوازند و هر جا میروند باید سازشان همراهشان باشد و در کنسرت ها هم جهت قرار گیری ساز هنگام اجرا ممکن است مشکلاتی را برای دیگر نوازندگان ایجاد کند. خلاصه تمام صحبتش این بود که بهتر است از همان ابتدا با دست راست عادت کنید. زیر استوری اش نوشتم که استاد عیسی چپ دست است و فقط خطاطی را با دست چپ انجام میدهد و با دست راست نوازندگی میکند. جوابی که از ایشان آمد برایم جالب بود:

"ایشون همدانشگاهی من در دانشگاه هنر هستند

و از خوب‌های زمانه ماهستند


اگه بهشون دسترسی دارید 

پیام محبت منو بهشون برسونید"

برایش نوشتم سه سال افتخار شاگردی ایشان را دارم و پیام شما را خواهم رساند.

نوشت:" افتخار شاگردی یک انسان وارسته و به تمام معنا رو دارید"


کمتر اتفاق می افتد اساتید موسیقی اینچنین همدیگر را قبول داشته باشند و خوبی هم را ذکر کنند. شخصیت این مدرس تار را قبل از این گفتگو میپسندیدم و با این گفتگوی کوتاه به اعتقادم خودش نیز از انسانهای وارسته ی روزگار است. 

نامش را خواستید خصوصی بپرسید.

عاشقانه ۸۸

 


حس خوب😊

از دیدنش سیر نمیشوم. نام نوازنده ی ویولنسل را نمیدانم ولی حسش برایم آشناست.

 

بعد نوشت: نام نوازنده Stjepan Hauser اهل کشور کرواسی و ۳۴ ساله

همه پرسی

اقای سیامک قاسمی در پیج اینستایش این سوال را مطرح کرده است.

اگر یه روزی درد شیرین واکسن کرونا بر بازوی شما نشست، اولین کاری که بعدش میکنید چیه؟


+ کامنتها باز است..

سورپرایز پاییزانی

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

عاشقانه ۸۷




+ پشت جلد مجموعه اشعار خانم فاطمه مرادوند


اینجا را ببینید

لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan