لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

همراز ۲۴




اینکه دلتنگ "تو" ام 

اقرار می خواهد مگر ؟؟ 


مهدی_مظاهری



بعد از سه ماه دوری از ساز ، حضور در کلاس استاد عیسی، جان تازه ای به من داد و لحظه لحظه اش را با تمام وجود حس کردم و دوست داشتم‌. آخرین درسی که گرفته بودم تصنیف " موسم گل "بود و شب قبل از رفتن به کلاس شروع به نواختن کردم. صدای ساز دلنشین نبود و مضراب لابلای  انگشتان دستانم جای نمی گرفت و جای  پرده های ساز را گم کرده بودم. آشفته بودم و نگران و دلم برای آن یک سالی که با جدیت کار کرده بودم سوخت. 

به شدت دلتنگ کلاس و استاد بودم و دیدار استاد تا حدودی نگرانی ها را برطرف کرد. با حوصله ی وصف ناشدنی دروس مهم گذشته را مجدد برایم نواخت و خاطر نشان کرد که آن آمادگی گذشته برخواهد گشت. 


+دوشنبه های دوست داشتنی


عکس نوشت: گوشه ای از نمای کلاس



تبریک تولد

امروز سالروز تولدش است. دوست نداشتم این روز یادم بماند ولی از دیشب انگار کسی و یا چیزی مدام در گوشم نامش را می خواند. به یاد بی احترامی چند روز پیشش که می افتم به خودم شک می کنم که چرا فراموش نمیشود؟!  ساده تبریک گفتمش و ساده تشکر کرد!

+ سنجاق شود به پست رها

سرانجام

و خداوند خوب میتواند حساب کسی را که بی ملاحظه و مخل آرامش است کف دستش بگذارد!  خوشحالم که با سیستمی که خودش بازی را شروع کرده بود اعتبارش زیر سوال رفت! 


+ سنجاق شود به پست رها

بی احترامی

حیوان جواب سلام بلاک نیست"  

من به این شیوه حرف زدن دوست داشتن نمیگویم!

ابراز محبت هم ابراز محبتهای قدیم!



+ سنجاق شود به پست رها

لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan