لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

ماجراهای مهد بهار۲

در اینستا پیج دارند و برای تبلیغات مهدشان هم که شده است کلی پستهای گول زنک نشر میدهند. چند روز پیش از طریق پیجشان متوجه شدم که برای بهار و برخی بچه هایی که متولد دی ماه هستند تولد گرفته اند و عکس دسته جمعی بچه ها را با کیکی خوش سیما و به ظاهر خوشمزه منتشر کرده اند. از بهار پرسیدم کیک هم خوردین؟ گفت نه! بردن طبقه ی بالا. به ما ندادن. موضوع را از مهد پرس و جو کردم.‌ گفتند اصلا آن کیک در عکس تزیینی است و کیک نیست. کیکی که بهار میگوید را مادر یکی از بچه ها تهیه کرده بود برای کلاس بچه ی خودش! گفتم کارتان درست نبوده. میتوانستید از مادران بچه هایی که تولدشان دی ماه بود پول بگیرید و سفارش کیک‌ داشته باشید و چشم و دل بچه ها را اینگونه تشنه نگه ندارید. جوابی نداشتند!

موهای بهار را هم به قدری نامتقارن و زننده بسته بودند که زیر پست مهد کودک به این موضوع اشاره کردم. از آن روز به بعد مربی بهار موهای بهار را شانه نمیکند و حتی با من رو در رو نمیشود و وقتی بهار رفت به عادت همیشگی ظهرها موقع برگشت به خانه، جایزه ی برچسبی دختر خوب بودنش را بگیرد مربی به او برچسب نداده بود!


+  همان شب مهربان همسر با کیک کوچکی که گرفت جبران کار زشت مهد را کرد امیدوارم در ذهن بهار این رفتارها نماند

ماجراهای مهد بهار ۱

مربیان مهد بهار در این سه سال و اندی که بهار مهد کودکی شده است مرتب تغییر کرده اند. مدیر مهد بسیار جدی با کارکنانش برخورد میکند و کوچکترین کوتاهی از آنها ببیند اخراج میشوند. این مساله به ظاهر خوب است ولی اگر نیک بنگریم با مربیانی دورو مواجه میشویم که در حضور مدیر مهد تمام کارهایشان را به بهترین نحو انجام میدهند. نمونه اش همین امروز ظهر که موقع گرفتن بهار از مهد، مدیر در مهد حضور داشت. مربی بهار احوالپرسی گرمی کرد و بهار رو آورد و کاپشن اش را تنش کرد و یک‌برچسب جایزه داد و روبوسی کردند و گزارش کار امروزش را به من گفت که چه کرده اند و چه گفته اند و چه ساخته اند.

روزهایی که مدیر در مهد نیست اوضاع اصلا اینطور نیست. کاپشن بهار رو باید خودم پیدا کنم. برخی وسایل بهار در اتاق بازی جا میماند و باید با بهار برویم سراغشان و مربی حتی برای احوالپرسی ظاهر نمیشود‌.

یک ماه پیش بود که بهار برچسبهای السا و آنایش را مهد برده بود و به هر یک از دوستانش برچسبی هدیه داده بود. نصف برچسبها مانده بود و در کلاسشان جا گذاشته بود‌. وقتی در زدم تا برچسبها رو بگیریم مربی اش با تندخویی رو به من و بهار کرد و گفت از صبح دارم برچسب از زمین جمع میکنم! این مورد برخوردش را به مدیر مهدشان گزارش دادم و تعجب کرد و گفت اتقاقا ایشان از فعالترین و با حوصله ترین مربیان من است ولی حتما پیگیری میکنم‌.

نتیجه اینکه باید ناظری باشد کارمان را درست انجام دهیم!

لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan