لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

مادرانه ۹

امیرعباس وقتی بخواد قسم بخوره همش میگه به جان جدم!

ازش پرسیدم مگه میدونی جدت کیه؟

گفت: آره، حضرت عباس(ع)

امروز داشت خواهش میکرد جواب سوالی رو بدم و مرتب میگفت به جان جدت!

پرسیدم جد من کیه؟  

میتونین حدس بزنین چی گفت؟!

مادرانه ۷



عسل و بصل توسط پدر خانواده برای بهار و امیرعباس نامگذاری شد. بصل به معنای پیاز به امیرعباس اطلاق می شود که اشک آدم را در می آورد 

چند وقت پیش امیرعباس گفت میشه من عسل بشم بهار بصل

مادرانه ۸

چند شب پیش بود همه خواب بودند و من بیدار بودم که یکدفعه دیدم امیرعباس از جایش  بلند شد و تلو تلویی خورد و به سمت پنجره رفت. ازش پرسیدم امیر کجا میری؟ با خواب آلودگی گفت: مامان هشت هزار رو کجا بنویسم؟!

من

امیرعباس

هشت هزار

خانم معلم

وزیر آموزش و پرورش

مادرانه ۶

برای زنگهای تفریح و خوراکی خوران امیرعباس هفتگی خرید می کنیم. امروز صبح میگوید:مامان، یه دونه بیسکوییت " آی آی" با شیر برام بزار.  توی خوراکی ها میگردم چنین چیزی پیدا نمی کنم. 

بعد از مدتی متوجه شدم منظورش" Hi_ Bye" است.

مادرانه ۵

فقط یه اسم یاد گرفته..

سوسی مایکل

قربونش برم که نمیدونه این چیه!؟ 

 خوردنیه؟ پوشیدنیه؟ بردنیه؟ باختنیه؟ 

اصلا آدمه!!

چیکاره است؟!


فقط خدا رو شکر یه اسم یاد گرفته!

لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan