#طاهر_قریشی
- دوشنبه ۷ آذر ۰۱
بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را
۸ دی سالروز میلاد فروغ فرخزاد بود. تولد فروغ جان را با مسابقه ای در اینستا جشن گرفتیم و قرعه کشی و اعلام برندگان مسابقه به صورت لایو برگزار شد و جایزه هم ماگ فروغ و قاب عکس فروغ و یکی از دفترهای قدیمی فروغ در نظر گرفته شده بود.
از بین شرکت کنندگان در مسابقه پسر جوانی بود که فروغ را به خوبی می شناخت و کلی کتاب در موردش خوانده بود و این برایم جالب بود. وقتی به عنوان برنده ی سوم مسابقه نامش را اعلام کردیم محترمانه برایم نوشت:
"ممنونم از شما سرکار خانم 😊❤️🖤
قطعا خیلی خیلی ارزشمند هست ،
اگر شما صلاح بدونید ، این هدیه گرانبها رو
تقدیم دوستان دیگر بفرمایید ، جسارت نکرده باشم
دفاتر شعری فروغ جان رو من کامل دارم ، این نسخه ای که میفرمایید هم دارم .
به نظرم بهتره برسه دست کسی که نداشته باشه و ترجیحا هم خانم باشه ، بخاطر خود فروغ .
برسه به دست فروغ های آینده ی سرزمین 😊"
+ باشخصیت
امسال در یکی از مدارس خوب غرب تهران درس می دهم. مدرسه ای بزرگ و پرجمعیت با مدیریتی قدر و عالی. هر چند که در ابتدای سال برای رفتن به این مدرسه به جهت دور بودن از منزل امتناع میکردم ولی اکنون بسیار خرسندم بابت حضور در کنار کلی خانم دکتر. همکاران من شاید همه اشان مدرک دکترا نداشته باشند ولی اینکه مدیر جانمان همه را خانم دکتر صدا می کند حس خوبی را به همگان منتقل می کند. مدیر جانمان تمامی همکاران مجموعه اش را باور دارد و به همدلی بیشتر آنان با هم بها می دهد.
+اینو گفتم یادتون باشه منو خانم دکتر صدا بزنید😁
پیرمرد رفت... ساعاتی پیش...
کمی اشک ریختم ولی دلم نمیاید فاتحه بخوانم!
خدایا دل مرا چه شده است؟