لبخند ماه

اگه بعد من دیدی

هرکی شبیه من میخنده

 کاری نکن که دل ببنده

بی هوا/ راغب

+ پاییزان

دوشنبه ها که وارد خیابان جمهوری میشم چشمانم آرام ندارند و مدام در و دیوار شهر را میکاوند. خیابان جمهوری را دوست دارم. از خانه های قدیمی شیشه شکسته ی خالی از سکنه اش گرفته تا مراکز بزرگ خرید موبایل و تبلت و کامپیوتر. از تولیدی های  قدیمی و کوچک روی سر نمایندگی های پر زرق و برق سامسونگ و ال جی و .. گرفته تا تردد عظیم موتوری هایی که هیچ قانون و مقرراتی سرشان نمیشود. از آدم های در حال رفت و آمد که من فکر میکنم همه اشان برای خربد و فروش دلار و سکه به دل این خیابان میزنند تا مغازه های قدیمی و خاک گرفته قهوه و ادکلن فروشی اش. همه و همه برایم جذاب و دیدنی است. 

این هفته این نقاشی دیواری توجهم را به خودش جلب کرد. نرسیده به کافه نادری روی دیوار یک خانه ی قدیمی دیدمش. مدتی به تماشایش ایستادم و عکسش را گرفتم. جذابیت خاصی برایم داشت. نی و عودی که مینوازند و شعر حک شده ی آمد بهار جانها ای شاخه تر برقص آ...

خدا را برای این حال خوب دوشنبه های دوست داشتنی سپاسگزارم...

زنگ خانه به صدا درآمد و پدر و مادر بدون اطلاع قبلی برای دیدن ما آمدند. دستانشان پر بود از خوراکی های خوشمزه برای بچه ها. خدا را بابت داشتن پدر و مادری مهربان که برای شادی فرزند و نوه هایشان از هیچ تلاشی دست نمیکشند.

تنشان سلامت. پدر زردآلوی باغش را هم برایمان آورده بود. جایتان خالی😊

کتاب ژان کریستف را قرار بود برای تولد استاد عیسی و به پیشنهاد نوه جانم( مشتاق الیه) بخریم. نوه جان میگفت کتاب قشنگیست. با دوستان به نتیجه ی گلدان رسیدیم برای هدیه ی تولد استاد و من ماندم در اندیشه ی داشتن این کتاب. دوستان نابم دو ماه قبل از تولدم این هدیه ی ارزشمند را برایم خریدند و ارسال کردند. امروز را اختصاص میدهم به شکر گزاری از خداوند بابت داشتن دوستانی که مرا خوشحال و حال خوب را نصیب کردند.

+ این عکس را استوری کرده بودم و خیلی از دوستان برایم نوشتند چقدر خوشگله😁

امروز کتاب " آبنبات هل دار " مهرداد صدقی تمام شد. خدایا شکرت که سواد خواندن دارم و لحظاتی فارغ از همه ی غم و رنج این روزها نشستم و با محسن  آقای شیطان داستان همراه شدم و خندیدم و گاهی هم قهقهه زدم‌😊

عاشق و دیوانه ی قطعه ی خزان استاد مشکاتیان هستم. این قطعه در البوم مژده ی بهار مرحوم ایرج بسطامی اجرا شده است. این هفته به استاد عیسی از علاقه ام به این قطعه گفتم و از او خواستم که این قطعه را هم کار کنیم. استاد گفت نت اش را گیر بیار باشه. گفت من نت اش را ندارم ولی اگه خواستی میتونیم گوشی بزنیم. از آنجایی که با آموزش از طریق گوشی میانه ی خوبی ندارم گفتم نت اش را پیدا میکنم. استاد عیسی گفت آقایی به نام نیما فریدونی کارهای ارزنده ای در خصوص تبدیل اجراهای اساتید به نت انجام داده است و در اینترنت نت ها را به فروش می رساند. با یک سرچ کوتاه به کانال تلگرامی و آی دی ادمین کانال رسیدم و از او نت خزان را درخواست کردم. پی دی اف نت را در ۲۰ صفحه( نت سنتوری اش به همراه نت تاری اش)  برایم ارسال کرد و در انتها ۸۰۰۰ تومان قیمت داد😊

بریم خزان بنوازیم🎵🎼

به دعوت محیای عزیزم وارد این چالش شدم و بناست تا چهل روز به یاد بیاریم نعمتهایی را که گاهی از داشتنشون غافلیم و شکرش را بجا نمیاوریم. باشد که حال خوب نصیبمان شود در این تمرین شکرگزاری⚘

خدایا ممنونم که مهربان همسر به سلامت از ماموریت حساس محوله برگشت😊

روح مست و عقل مست و خاک مست اسرار مست

شمس تبریزی به دورت هیچ کس هشیار نیست

کافر و مؤمن خراب و زاهد و خمار مست

مولانا

مدرسه زنگ زد که لیست نمرات دانش آموزان را تحویل دهم. دیروز از صبح تا ۱ شب مشغول تصحیح آزمونهای آنلاین و نمره دادن درس ۴ کلاس بودم. ریاضی دهم و یازدهم و هندسه دهم. برای هر دانش آموز علاوه بر چک کردن برگه ی امتحانی اش( چقدر هم برگه ها شبیه هم بود😁) و گوش کردن به ویس توضیح جوابهاشون ایرادات و اشکالات را توی برگه مینوشتم و عکس میگرفتم و ارسال میکردم( جالب بود برخی ویسها انطباقی با جواب نداشت😁) سپس با ویس هم توضیح میدادم کجای حلشان ایراد داشت. برای خودم جایزه تعیین کردم که بعد از اتمام کار قسمت ۵ از فصل دوم همگناه را ببینم. ساعت ۲ شب مشغول تماشای این سریال جذاب شدم در تاریکی و سکوت شبانه😊

با شروع پخش همگناه از شبکه ی نمایش خانگی دو قسمتش را که دیدم چندان جذبم نکرد تا این اواخر که دیدم خیلی از داستان سریال تعریف میکنند و طی دو روز ۱۶ قسمت از سریال را پشت سر هم دیدم و علاقمند بازی خوب همه ی بازیگرانش هستم. مخصوصا شخصیت سارا و سامان😁

در خصوص سریال پستی جداگانه منتشر خواهم کرد.