لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

یادداشت ۲

مه جبین

"مه جبین الکایی" نام دبیر شیمی دوره دبیرستانم بود. تدریس عالی، کلام دلنشین و اخلاق نیکویشان موجب شد شیفته ی شخصیت ایشان و بالتبع آن علاقمند درس شیمی شوم تا جایی که اولویت انتخاب رشته دانشگاهی ام شیمی و مهندسی شیمی شد.

یادم هست در یکی از کلاس های درسی سال ۷۴ خانم الکایی ایده طراحی ماشینی را دادند که سوخت آن، آب است و با فعل و انفعالات شیمیایی و با آزادسازی گاز هیدروژن از مولکول آب حرکت می کند و از ما خواستند روی این موضوع متمرکز شویم و قبل از آیندگان به این طراحی و اختراع دست یابیم. به قدری آن دوره از کلامشان تأثیر گرفتم که با دوست صمیمی ام مشغول مطالعه در این زمینه شدیم ولی با نزدیک شدن به ایام امتحانات نهایی و کنکور دو مرحله ای آن زمان، تحقیق و مطالعه ی ما به تعویق افتاد و بعد از کنکور و قبولی در رشته دبیری ریاضی، درس شیرین شیمی به حاشیه رفت و کم کم فراموش شد ولی یاد دبیر مهربانم، همچنان در خاطرم باقی ماند.

به دلیل امکانات ضعیف ارتباطی آن زمان هیچ گونه دسترسی به خانم الکایی وجود نداشت و پیگیری از دوستانم نیز مرا به ایشان نرساند. سالها گذشت و در سال ۹۷ معلم نمونه منتخب استان تهران شدم و با خانواده به برنامه ی گروه اجتماعی شبکه پنج سیما، برنامه ی "به خانه برمیگردیم" دعوت شدیم. وقتی مجری محترم برنامه سرکار خانم "راد" از من پرسیدند:" چرا معلم‌ ریاضی شدی؟" به یکبار یاد خانم الکایی افتادم و در جوابشان گفتم:" اتفاقاً علاقمندی من بیشتر به درس شیمی بود تا درس ریاضی"  و با نام بردن از خانم الکایی و تشکر از زحماتشان برایشان آرزوی صحت و سلامتی کردم.

چند روز بعد از پخش آن برنامه، یکی از همکلاسی های دوره ارشدم تماس گرفتند و اظهار کردند برنامه را دیده اند و خانم الکایی از خویشان نزدیکشان است. به قدری خوشحال شدم که بلافاصله از ایشان شماره ی همراه خانم الکایی را درخواست کردم و بعد از ۲۳ سال صدای گرم معلم نازنینم در گوشم طنین انداز شد. همچنان با ابهت، همچنان با صلابت و همچنان مهربان و دوست داشتنی. به ایشان گفتم که معلم شده ام همانند شما. مرا چندان به یاد نداشت. از همکلاسی های آن دورانم برایشان گفتم و کلی خاطرات را با هم مرور کردیم.

خانم الکایی عزیز بازنشسته است و در حال حاضر در یکی از شهرهای شمالی کشور سکونت دارد.


بعضی اوقات، اتفاقات به گونه ای کنار هم می نشیند و شما را به خواسته ی درونیتان می رساند که فقط متحیر می مانید و تنها میتوانید بگویید: "خدایا شکرت. فقط تو میدانی و تنها تو میتوانی" .این اتفاق جز بهترین خاطرات دوران معلمیم  رقم خورد و همواره با یادآوریش حس خوبی نصیبم میشود.

تن و جان همه معلمان دلسوز و مهربان ایران زمین سلامت.


+ منتشر شده در شماره ۴ نشریه فرهنگی آموزشی فرهیزش💚


فرهنگی بی فرهنگ

خانم دکتر الف دبیر ادبیات مدرسه امان است. چند روز پیش برایم پیام داد که به هیچ وجه برای هدیه ی مدیر به مناسبت تقدیر روز معلم پول ندهید. برایش نوشتم این یک تصمیم شخصی است و در ادامه عذرخواهی کرد.

بافته های رنج

"بافته های رنج" رمانی ۶۱۶ صفحه ای از علیمحمد افغانی است که زندگی سخت طبقه ی کارگر را در دهه ی ۳۰ به بعد توصیف میکند.‌ تنها ایراد کتاب به زعم من توضیحات بیش از حد در خصوص شخصیتهای نه چندان مهم داستان بود که واقعا حوصله را سر می برد.

دو هفته ی عید به خواندن این کتاب گذشت و اولین کتاب خوانده شده سال ۱۴۰۰ شد.

+ خلاصه ی کتاب در ادامه ی مطلب😊

+ من یار مهربانم


فروغ خوانی من/ رمز نامم

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

یادداشت ۱

ستایشگر معلمی هستم که اندیشیدن را به من آموخت نه اندیشه ها را



 سال سوم دبیرستان بودم. آزمون درس" تاریخ معاصر ایران" کتاب باز open book)) بود. تمام کتاب را خوانده بودیم و قرار بود پاسخگوی سوالات متفاوتی باشیم که تا آن زمان با آن روبرو نشده بودیم. سوالاتی مفهومی که قوه تحلیل ما را می آزمود. می بایست در خصوص تصمیم فلان سیاستمدار در فلان قضیه ی تاریخی اظهار نظر می کردیم لازمه اش این بودکه بر تمام مطالب کتاب مسلط می‌بودیم. دقیق یادم نیست که چه نوشتم و چه نمره ای گرفتم. مهم هم نیست!  تفسیر و نقدهایی که در آن آزمون نوشتم  نه به درد معلم ‌مان خورد و نه دردی از مصیبت های سرزمینم را درمان کرد تحلیل‌های ما فقط ساعاتی تفکر و اندیشیدن را  برای ما ارمغان آورد که در جای خود ارزشمند بود.  

در باب اهمیت آزمون های کتاب باز " جو لندز برگر" اینچنین می گوید" در یک آزمون کتاب باز، بیشتر جنبه فهم مطالب مورد ارزیابی قرار می گیرد تا یادآوری و حفظ کردن آن ها و انتظار می رود فراگیر مطالب درسی را در شرایط جدید به کار برد، عناصر و روابط را تحلیل کند و قادر به ترکیب کردن یا ساختار سازی باشد".

"جان دیوئی" از نام آورترین متخصصان آموزش و پرورش نیز به "دوری از انباشتن ذهن فراگیران با توجه به رشد عقلانی به ویژه آموزش حل مسئله" تاکید دارد.

در حال حاضر با شیوع بیماری کرونا و تعطیلی آموزش حضوری و برگزاری کلاس های آنلاین مجازی، آزمون ها به صورت کتاب باز برگزار می شود ولی آنچه مسلم است نه سوالات آزمون مطابق بر استاندارد های تعریف شده این آزمون است و نه دانش آموزان ما برای چنین آزمون‌هایی تربیت شده‌اند. دانش آموز ما انتظار دارد آزمون ساده و دقیقا مطابق با آنچه گفته شده باشد. او را به چالش نکشد، درگیر نکند و به تفکر وا ندارد. ایرادی هم بر دانش‌آموز وارد نیست چون تا کنون این چنین آزموده نشده است. حال که شرایط حاکم بر فضای آموزشی امکان برگزاری آزمون کتاب باز را فراهم آورده است حرکتی ولو کوچک در جهت رشد و پرورش یادگیری مفهومی قابل تقدیر است.

می توان هر از گاهی در جلسات درسی امان زمانی را  برای بحث در خصوص حل یک مسئله کاربردی خارج از کتاب اختصاص دهیم و باب مباحثه را در آن خصوص گشوده و رهبری کنیم و یا می توان از دانش آموزان بخواهیم در یک مبحث درسی خاص، خلاصه‌ای از آنچه دریافت میکنند را صوتی برای ما ارسال کنند و در یک کلام تمام تلاشمان این باشد که اندیشیدن را آموزش و گسترش دهیم.




پ.ن: اولین یادداشت من منتشر شده در نشریه فرهنگی آموزشی

" فرهیزش " دی ماه ۹۹

بیا ! دنیا نمی‌ارزد ، به این پرهیز و این دوری

دولتِ وصل تو در خواب گهی هست ولی

حیف  کین واقعه در عالم بیداری نیست


امیر_خسرو_دهلوی


این بار تو آمدی به دیدارم. گویا دلتنگم بودی. چه لحظات دلنشینی در خواب با تو سپری شد. آیا در بیداری هم تکرار می شود؟! نمیدانم


+ پاییزان

+ عنوان پست از فروغ جان فرخزاد

عاشقانه ۹۵




یه پیشنهاد خوب ۲۰

Yine Seni Sevmekten Başka
Hiçbir Şey Yapmadım Bugün
Eni Konu Çaldı Telefonlarım…
Boşver Bakmadım Bugün

باز هم دوباره، بجز عاشق تو بودن،
کاری نمی‌توانم انجام دهم امروز
تلفنم همینطور زنگ می‌خورد
بیخیال، امروز نگاهش نکرده‌ام

Ne Gazete Okudum Ne De Bi Haber
Derdi Yasakladım Bugün..
Kaç Öpücük Olmuş Inanamazsın
Aşkı Hesapladım Bugün
Dün Geceyle Tam Üç Ay Bir Gün

نه روزنامه‌ای خوانده‌ام و نه به اخباری گوش داده‌ام
امروز جلوی همه دردهای اضافی را گرفته‌ام
چه تعداد بوسه بوده است، نمی‌توانی باور کنی و بفهمی
امروز، حساب کرده‌ام که چه مدت است که عاشقت شده‌ام
دقیقاً سه ماه و یک روز، با دیشب

Ben Dünyanın En Büyük Aşığı Olabilirim
Ben Koynunda Bin Sene Bin Sene Durabilirim
Ben Leylayı Mecnunu Ferhatı Aslıyı
Keremi Bilmem Ama
Bağdatı Iki Gözüm Kapalı Bulabilirim…

من می‌توانم بزرگترین عاشق دنیا باشم
می‌توانم برای هزاران سال در آغوشت باشم
من شاید لیلا و مجنون و فرهاد و آسلی،
و کرم را نشناسم اما،
می‌توانم بغداد را با دو چشم بسته‌ام پیدا کنم





هاله


اوایل عید بسته ی پستی حاوی یک کتاب و یک بسته شکلات محلی به دستم رسید. کلی ذوق کردم و جیغ کشیدم. همسر گفت چه کسی بسته را ارسال کرده است. گفتم دکتر هاله. تو نمیشناسیش🤭

با هاله وقتی سوم دبیرستان بود آشنا شدم. حدود ده سال پیش و در بلاگفا. دنیایی داشتیم. مینوشتیم و همدیگر را میخواندیم. چقدر مسابقه و مشاعره برگزار کردیم. چقدر حال دلمان آن روزها خوب بود. وب بلاگفا تعطیل شد ولی ارتباط ما همچنان با هاله ی عزیز که الان خانم دکتر شده است برقرار است. درست است که تا کنون افتخار دیدارش را نداشته ام ولی مطمئنم روزی که ببینمش سخت در آغوشش میگیرم و بلند بلند میخندیم😊


عشق یا نفرت؟!

چند روزی است به سرم زده است پیج اینستایش را هک کنم و بعد از آن پست متناسب با حال دلم منتشر کنم تا ببیند. آیا حالم خوب است؟ بعید میدانم.

از دوستان کسی آشنا به هک اکانت اینستاگرام هست؟

+ پاییزان

۱ ۲ ۳ . . . ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ . . . ۷۱ ۷۲ ۷۳
لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan