سر کلاس چرت میزد و اصلا فعالیتی در کلاس نداشت. موقع تدریس مجازی هم اصلا حضور و وجود نداشت. چندی پیش پیام داد که در نهایی خرداد نمره نیاورده است و از من خواست برای آزمون شهریور در یک جلسه به او درس بدهم ترجیحا حضوری😁
- جمعه ۲۴ مرداد ۹۹
بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را
سر کلاس چرت میزد و اصلا فعالیتی در کلاس نداشت. موقع تدریس مجازی هم اصلا حضور و وجود نداشت. چندی پیش پیام داد که در نهایی خرداد نمره نیاورده است و از من خواست برای آزمون شهریور در یک جلسه به او درس بدهم ترجیحا حضوری😁
۱۲ آگوست روز جهانی چپ دستها بود. یکی از مدرسین مطرح تار و سه تار در استوری اینستایش مطلبی را در خصوص شروع نواختن هنرجویان چپ دست منتشر کرد و در آن عنوان کرده بود که بهتر است با دست راست اقدام به نوازندگی کنند. زیرا هنرجویان چپ دست اگر قرار باشد با دست چپ بنوازند باید جای سیمها را در سازشان برعکس کنند و به جز ساز خودشان با ساز دیگری نمیتوانند بنوازند و هر جا میروند باید سازشان همراهشان باشد و در کنسرت ها هم جهت قرار گیری ساز هنگام اجرا ممکن است مشکلاتی را برای دیگر نوازندگان ایجاد کند. خلاصه تمام صحبتش این بود که بهتر است از همان ابتدا با دست راست عادت کنید. زیر استوری اش نوشتم که استاد عیسی چپ دست است و فقط خطاطی را با دست چپ انجام میدهد و با دست راست نوازندگی میکند. جوابی که از ایشان آمد برایم جالب بود:
"ایشون همدانشگاهی من در دانشگاه هنر هستند
و از خوبهای زمانه ماهستند
اگه بهشون دسترسی دارید
پیام محبت منو بهشون برسونید"
برایش نوشتم سه سال افتخار شاگردی ایشان را دارم و پیام شما را خواهم رساند.
نوشت:" افتخار شاگردی یک انسان وارسته و به تمام معنا رو دارید"
کمتر اتفاق می افتد اساتید موسیقی اینچنین همدیگر را قبول داشته باشند و خوبی هم را ذکر کنند. شخصیت این مدرس تار را قبل از این گفتگو میپسندیدم و با این گفتگوی کوتاه به اعتقادم خودش نیز از انسانهای وارسته ی روزگار است.
نامش را خواستید خصوصی بپرسید.
حس خوب😊
از دیدنش سیر نمیشوم. نام نوازنده ی ویولنسل را نمیدانم ولی حسش برایم آشناست.
بعد نوشت: نام نوازنده Stjepan Hauser اهل کشور کرواسی و ۳۴ ساله
اقای سیامک قاسمی در پیج اینستایش این سوال را مطرح کرده است.
اگر یه روزی درد شیرین واکسن کرونا بر بازوی شما نشست، اولین کاری که بعدش میکنید چیه؟
+ کامنتها باز است..
پیرزن دلش برای بچه ها تنگ شده بود. امروز عسل و بصل برای ناهار مهمان پیرزن و پیرمرد هستند. من مانده ام و مهراز. عطر زده ام و لباس نو و تمیز پوشیده ام برای در آغوش کشیدنش مانند عادت همیشگی ام. وای که چقدر در سکوت چند ساعته ی خانه امان، صدایش دلنشین تر شده است.
جایتان خالی