پیرزن دلش برای بچه ها تنگ شده بود. امروز عسل و بصل برای ناهار مهمان پیرزن و پیرمرد هستند. من مانده ام و مهراز. عطر زده ام و لباس نو و تمیز پوشیده ام برای در آغوش کشیدنش مانند عادت همیشگی ام. وای که چقدر در سکوت چند ساعته ی خانه امان، صدایش دلنشین تر شده است.
جایتان خالی
- پنجشنبه ۹ مرداد ۹۹