لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

همه پرسی

اقای سیامک قاسمی در پیج اینستایش این سوال را مطرح کرده است.

اگر یه روزی درد شیرین واکسن کرونا بر بازوی شما نشست، اولین کاری که بعدش میکنید چیه؟


+ کامنتها باز است..

به زندگی‌ام ادامه می‌دهم؛))

و

خداروشکر می‌کنم؛))

و

خوشحال می‌گردم اونم بسیار

چون دیگه هموطنی با این بیماری پر پر نمی‌شه.

اوممم خوب سعی میکنم روزای آخر رو خیلی خوبی کنم و از کسایی که ناراحت شون کردم دلجویی کنم و بعضی حرفا و بعضی از حسای درونم رو که هیچ وقت بیانش نکردم، به آدمای مربوطه بگم که خودمو راحت کنم و با خودم دفن نشن

میرم ماسک میخرم میزنم به صورتم

کامنتا بازه!وای حالا لباس چی بپوشم من؟؟؟

-------------------------

میشه من سوال شما رو یه جور دیگه جواب بدم؟؟؟ اصلا کرونا هم که خب یه بیماری توی هر صد ساله که قرعه مردم اخر 100 سال به من و شما خورده که به تاریخ شیوعش بخوریم ، حالا یا در میریم و یا در نمی ریم.

 

من اینطور فکر میکنم که ، ببین اصن بحث فلسفی و احساسی نمیگم ها ، بهش رسیدم ، میتونم زندگی کنم و شاید توی مسیر زندگیم 2 نفر دیگه رو هم شاد کنم و لبخند به لب کسی بیارم .دوتا کامنت براتون بذارم که من هم واکسنش رو زدم ، شما چطور ؟؟؟

 

-------------------

ولی نگفتین کامنتا باز باشه ، سین میشه و جواب میخوره بهش یا نه؟؟؟

بدون ماسک میرم بیرون،میرم خیابونها و پاساژها رو با خیال راحت میگردم.میرم کوه.شام هم میرم رستوران‌.همه اینا تو یه روز.

خداییش خفه شدیم دیگه،بس که ماسک زدیم.

سلام

خدا رو شکر می کنم و با خیال راحت یه نفس عمیق بدون حضور مزاحم جناب ماسک می کشم و شیرینی پخش می کنم.

گریه میکنم :|

بعدم با فسقل میریم اتوبوس سواری و مترو سواری. بابا بچه م هلاک برای ی اتوبوس سوار شدن ساده :|

 

با دوستام تو یه رستوران قرار میذارم :))) 

 

هیچی بازم گلدوزی میکنم و مثل همیشه تووی خونه میمونم

اول یه روز از دردش دستمو نمیتونم تکون بدم:))

بعدشم نمیدونم واکسن زدن من یعنی از بین رفتن ویروس کرونا یا چی؟ چون یه جوریه فقط خودت نباید سالم باشی باید همه مردم سالم باشن تا تو هم سالم باشی

شاید خانوادگی بریم رستوران و بعدش کلی بستنی قیفی دم خیابون بخوریم و بعدشم خواهر زاده مو میبرم شهر بازی که اینقدر دلتنگیشو نکنه:)

با دوستام میرم سفر

می رم اب میوه می خورم :)

تک تک آدمهایی که اون دور و برن رو محکم بغل میکنم و میبوسم. بعدشم تا خونه، ضربدری میدوم و بلند بلند آواز میخونم 😶🙄

به قول آقای ابتهاج؛ من ز جا برخاستم، بوسیدمش...

فک کنم اونموقع کار خاصی نمیکنم.

عادت کردیم و میکنیم به همه چیز 😌😌

سلام.

سفر میرفتم

جیغ میکشم چون از آمپول میترسم " طنز "

🌷

بچه ها رو میبردم پارک و شهربازی

جای پنبه الکی شو میشورم!

جمعه ۱۷ مرداد ۹۹ , ۰۵:۰۲ دلساخته های آنی

نمیدونم زندگی چی جلو پام میذاره اما به دیدار عزیزام میزم و کارهایی که قرتطینه مانع از انجامشون بود رو انجام میدم ، و همچنین میتونم با خیال آسوده بخوابم

فکرکنم کارخاصی نکنم شاید سفربرم

خب دیگه بعدش خوشحالم که کرونایی دربدنم وجود نداره وزندگی میکنم:)

خداراشکر میکنم و ادمهای دوست داشتنی دنیام را بغل میکنم و می بوسم

باخیال راحت میرم  کافه و فنجون قهوه بدون استرس ونگرانی سفارش میدم

و  اگه تایم زمستون بود با خیال راحت لبو داغ از آقای لبو فروش کنار میدون میخرم و میخورم خخخخ

همینطور ساندویچ کثیف میخرم خخخ

نتیجه همه پرسی چی شد؟؟؟

-----------------------------------

 

اون روز تا روز بعدش فقط انتظار میکشم تا از راه برسه و بتونم ببینمش و با هم دو نفری بریم رستوران... یه ناهار عالی دو نفری بعدم یه پیاده روی داخل شهر و کلی حرف که رو در رو باید بهم بگیم:)

 

خدا کنه زودتر این روز برسه.... 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan