لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

مهراز ۷۲

کلاس نادری در شلوغترین جای ممکن واقع شده است. خیابان جمهوری و در قلب طرح ترافیک اصلی. به همین دلیل رفت و آمد با وسیله ی شخصی با خرید طرح ترافیک امکانپذیر است. در ایام کرونایی مدتی طرح لغو شد و اخیرا مجدد طرح ترافیک و طرح الودگی هوا (زوج و فرد سابق) برقرار است. برای طرح آلودگی هوا اگر پلاک تهرانی ها در سایت تهران من ثبت نام کرده باشند در هر فصل ۲۰ بار مجوز ورود رایگان دارند و برای پلاک شهرستانی ها هم تا ۱۵ بار امکانپذیر است. با شارژ کیف پول الکترونیکی در سایت" تهران من "قبل از ورود به طرح میتوانید با ۲۳ هزار تومان(البته به روز و ساعت ورود و خروج هم بستگی دارد)  وارد طرح شوید و اگر کیف پولتان شارژ نباشد ۲۹ هزار تومان به حسابتان مینویسند. 

هفته ی گذشته با ماشین شخصی به کلاس نادری رفتم. جای پارک در خیابان جمهوری یافت نشد و به ناچار ماشین را باید داخل کوچه ی تنگ نادری میبردم. پسر مغازه دار سر کوچه ی نادری که مرا میشناسد به کنار ماشین آمد و گفت ته کوچه جا هست و با فرمان دادن او وارد کوچه ای شدم که دست راستم دیوار کافه نادری و دست چپم چندین ماشین پشت سر هم و چسبیده به دیوار پارک کرده اند. به زحمت در یک عقب نشینی شیب دار ساختمان روبروی کلاس ماشین را پارک کردم و موقع پیاده شدن دیدم استاد عیسی با ماشینش وارد کوچه شد. به انتهای کوچه که رسید به کنار ماشینش رفتم و بعد از سلام و احوالپرسی گفتم استاد برای ماشین شما جا نیست😁 استاد گفت پشت ماشین شما میزارم. گفتم موقع اتمام کلاس من اذیت میشید که بخواهید بیایید جابجا کنید. پس بزارید جای ماشینها را عوض کنیم. پیشنهادم مورد موافقت واقع شد و مجدد از پارک درآمدم و استاد ماشینش را پارک کرد و نوبت من شد که ماشینم را دقیقا پشت ماشین استاد در راستای کوچه بچسبانم. استاد فرمان میداد و من هم با ترس و لرز و با احتیاط که مبادا به ماشین استاد بزنم پارک کردم. طی دو بار جلو و عقب کردن بالاخره پارک کردم و پشت سر استاد وارد کلاس نادری شدم. 

اولین هنرجو در ساعت ۱۰ و نیم صبح و اولین روز تحویل درس بعد از ۴ ماه. حس خوبی داشتم. دلم برای کلاس و نواختنهای استاد تنگ شده بود. نان سنگک تازه را روی میز اشپزخانه گذاشتم. استاد هم سازش را از کمد دیواری درآورد و وارد اتاق موسیقی شدم. گلدان هدیه ی تولد استاد کنار پنجره ی تمام شیشه ای اتاق موسیقی روی زمین قرار داشت‌‌.  روی گلبرگهایش نور آفتاب می تابید و خوش به حالش بود. 

طبق عادت همیشگی استاد عیسی پرسید تمرین چطور بود؟  و خنده ی من جواب سوالش. درسم را آخر بهمن ۹۸ داده بود. "چهارمضراب و فرود" از ردیف ماهور و من فقط همین چند روز مانده به شروع کلاس زده بودمش. نحوه ی نواختن چند قسمت از گوشه را یادم رفته بود. ویس کلاس را هم گوش کردم ولی اجرایش برایم راحت نبود. با کمک و همراهی استاد بالاخره تا آخر نواختم و انگشت گذاری هایم را تصحیح کرد. در آخر هم پیشنهاد داد کلیه ی درسهای ردیف ماهور را برای جلسه ی بعد از اول بنوازم🙄😏 

استاد، گوشه ی خاوران را درس داد که با وزن کرشمه شروع میشود و فرودش هم کمی متفاوت تر از بقیه ی گوشه هاست.استاد عیسی تذکر داد که روی فرودهای گوشه ها دقیق شوم و تفاوتهایشان را درنظر بگیرم.

 کلاس من که تمام شد هنرجوی دیگری وارد اتاق شد. آقای جوانی که استاد  یک بار در موردش صحبت کرده بود‌ و میگفت تمامی آلبوم های شجریان را حفظ است. تمامی تصنیفها و آوازها را و میگفت این در نواختنش بسیار کمک میکند. شنیده هایت را هدفمند کن. محمدرضا هم به تازگی رسیده بود و روی مبل نشسته بود. کمی کنارش نشستم و صحبت کردیم. از برآمدگی روی مچ دست راستش نگران بود. حدس زدم بابت نواختن های مستمرش باشد. محمدرضا در شهر خودش تدریس موسیقی هم دارد. در همین حین استاد عیسی که از کلاس خارج شد در خصوص خرید گوشی نظرخواهی از ما کرد. گویا صفحه ی گوشی خودش دچار مشکل شده و هزینه ی زیادی بابت تعمیرش خواسته اند. محمدرضا نوکیا را پیشنهاد داد و من هم شیائومی را. بعد از تحقیق از دوستی در بازار هر دو مدل گوشی با دلیل رد شد و هوآوی و هونور پیشنهاد شد و من هم به استاد منتقل کردم. 
موقع خارج شدن از کوچه پیرمرد کوچه ی نادری روی چهارپایه ی همیشگی اش متفکرانه نشسته بود. عینک آفتابی بر چشم و سیگاری در دست.

عاشقانه ۷۴



دونوازی زیبای سنتور و ویولن

کوتاه نوشت

نوشته است در بهترین روزهای زندگی اش است. پر انگیزه تر از همیشه

بهترین دوران

و در حال بابا شدن!


+ سنجاق شود به رها

رها ۸/ تمام

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

رها ۷

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

رها ۶

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

جانانم

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

مهراز ۷۱


اولین دیدار با استاد عیسی بعد حدود ۴ ماه با مراسم تولدش در کلاس نادری مصادف شد. از مدتها قبل با دختر عمه ی استاد و محمدرضا برنامه ی این سورپرایز تولدی را ریخته بودیم. از دیگر هنرجویان کلاس نادری دعوت کردیم که برای تولد استاد تایم صبح بیایند ولی هیچکدام برنامه اشان برای حضور در تولد جور نشد. کیک را دخترعمه پخت و من هم میوه را آماده کردم و هدیه ی تولد استاد هم گلدان گل (کروتون) بود که با مهربان همسر روز قبل کلاس از گلخانه شهید لشگری خریداری شد. صبح زود بیدار شدم و بهار را به خواهرم سپردم و به دنبال دختر عمه رفتم. بعد با او در میدان آزادی منتظر محمدرضا شدیم. محمدرضا از بویین زهرا میامد و در ترافیک صفادشت گیر کرده بود. نیم ساعتی منتظرش شدیم. آمد و ماشینش را در پارکینگ آزادی گذاشت و سه تایی راهی کلاس نادری شدیم. به موقع رسیدیم و چون قرار صبحانه هم در کلاس نادری با استاد عیسی را هم ریخته بودیم بعد از پارک ماشین در کوچه ی شیبانی، سه نفری راهی نانوایی و سوپری شدیم. نان را محمدرضا گرفت و خامه و تخم مرغ را هم دخترعمه. ابتدا من و دخترعمه وارد کلاس شدیم و وسایل اولیه را در آشپزخانه گذاشتیم. استاد شاگرد داشت. بعد مجدد برگشتیم سمت ماشین و این بار هر سه با در دست داشتن کیک و میوه و گلدان وارد شدیم و مستقیما برای مهیای صبحانه به آشپزخانه رفتیم. دختر عمه مشغول پخت نیمرو شد. چای هم دم کردیم و وقتی شاگرد استاد رفت همه در آشپزخانه با رعایت فاصله ی اجتماعی برای خوردن صبحانه جمع شدیم‌. چقدر برایم لذت بخش بود در کنار استاد صبحانه خوردن. هر چند استاد فقط چای خورد در استکان بی دسته ی همیشگی اش ولی تا آخرین لحظه در کنار ما نشست و کلی حرف زدیم. بعد استاد عیسی و محمدرضا به کلاس آموزش رفتند تا من و دختر عمه میز تولد را بچینیم. شمعهای کوچک را چیدیم و روشن کردیم. کیک و میوه را روی میز گذاشتیم و گلدان را هم کنار میز قرار دادیم. بعد مراسم تولد را برگزار کردیم در کمال آرامش و شادی.

موقع فوت کردن شمعها به استاد گفتیم آرزو کند. گفت هر چی فکر میکنم هیچ آرزویی انگار ندارم و شمعها را فوت کرد. کلی گفتیم و خندیدیم و این متفاوت ترین کلاس تار من در سه سال گذشته بود😊

رها ۵

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

رها ۴

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan