لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

عاشقانه ۷۰

 


من مست و تو دیوانه... 

ما را که برد خانه....

شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد؟!

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

عاشقانه 69

در قضاوت همه حق را به تو دادند ولی

نکته اینجاست که من راز نگهدارترم...



احسان_انصاری

کہ تو رفتی و دِل ــــــــــم ثانیہ‌اے بند نشد

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

تولدت

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

در خانه ی ما

خانه ی ما عجیب است. به ندرت وسیله ای در آن نو میشود. اگر خراب هم شود مهربان همسر با سماجت وافر درونی اش تعمیرش می کند. شاید ماهها طول بکشد. شاید بارها شکست بخورد ولی باور دارد که میتواند و میتواند!

پای هیچ تعمیرکار و سرویس کاری تا به حال به خانه ی ما باز نشده است‌. کولر آبی امان هر سال دستخوش تغییراتی میشود و هر سال یک مقدار اوضاع خنکی اش رو به بهبود میرود ولی محال است یک اهل فن بیاید و نظر کارشناسی دهد. پارسال پوشال سلولزی برایش گرفت. امسال موتورش را پیاده کرد و کمی روغنکاری. جارو برقی پارس خزر جهازم بارها اتصالات دسته به کفی جارویش شکست و تعمیر شد. خرطومش پاره شد و جایگزین شد ولی نو نشد. 

دو سال پیش بازسازی خانه امان به دادمان رسید و برای دکور جدید آشپزخانه ماشین ظرفشویی و لباسشویی نو و یخچال فریزر نو خریدیم و قدیمی ها را رد کردیم رفت. خدا رو شکر. مانده بودم اگر بازسازی نداشتیم تا کی باید با یخچال برفک ساز و ماشین لباسشویی هندلی ام سپری میکردم.

در داخلی حمام برای حمام جدید بازسازی شده بزرگ بود.‌ دقیقا یک سال و نیم طول کشید تا همسرجان این در را دوباره مونتاژ کرد و فیکس چارچوب در، درآورد و رنگ و نصب کرد. لوله ی خروجی هود باید با خروجی پکیج یکی میشد. یک سال طول کشید تا این اتفاق افتاد و بعد از آزمون خطاهای بسیار بالاخره موفق شد. فقط باید چهره ی ایشان را هنگام موفقیتش از پس ماهها تلاش ببینید😁


+ یه همچین خانواده ی تلاشگری هستیم ما😄


با من به گذشته بیا دارم از حال می‌روم!

آخرین پیامش تبریک روز معلم بود. خبری ازش نبود. تا اینکه در پیج اینستایش موفقیتش در ثبت تب سنج اینفرارد  و پالس اکسیمتر( نمیدانم یعنی چه) را اطلاع رسانی کرده بود. هیچ واکنشی نشان ندادم. دایرکت زد و احوالپرسی کرد و گفت چند روزی است خیلی تو یادم هستید چه میتوانم بکنم؟ گفتم دعایم کن. بهترین کار و همین شروع بحثی بود که ما را غرق گذشته کرد. گذشته ای که وقتی خواستم فراموشش کند اذعان کرد مگر عشق را میشود از خاطر برد!


+ سنجاق شود به پستهای رها



+ عنوان پست از آرش ناجی

عاشقانه ۶۸

 



ای شرقی غمگین

 

 

فریدون فرخزاد

کرونای خوب

کرونایی که مهربان همسر را از اوایل عید درگیر کرده بود تا همین اواخر، مرا از رفتن به مدرسه بازداشت. معاونمان که تماس گرفت و علت عدم حضور مرا در مدرسه جویا شد برایش گفتم آمدن من همان و کرونایی شدنتان همان😁

+ کرونا متشکریم
۱ ۲ ۳
لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan