من با تو به آسمان رسیدم....
- جمعه ۲۲ فروردين ۹۹
بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را
من با تو به آسمان رسیدم....
تمام ناتمام من هستی
دلیل این جنون و سرمستی
تو پای رفتن منو بستی
دنیامو میدم تو چشای تو عشقمو دیدم
قسمت اول از فصل اولش را دیشب دیدم. سریالی انگلیسی ۴ فصله که هر فصلش سه قسمته. جمعا ۱۲ قسمت. از نبوغ و تنهایی شرلوک خوشم میاد. در آن واحد و با یک نگاه اطلاعات زیادی از مساله در ذهنش خطور میکند. دیالوگهای هوشمندانه و سریع و گاها شوخ این قسمت مرا برای دیدن قسمتهای بعدی راغبتر کرده است.
تا حال شده که دلتون نخواهد با کسی تلفنی حرف بزنید؟
من که کلا با خانواده ی مهربان همسر اینچنین ام😎جز یکی از برادرشوهرهام. اولا که اصلا مستقیم به من زنگ نمیزنند. اگر هم به اجبار کاری داشته باشند یا تبریک و تسلیتی در کار باشد به گوشی همسر زنگ میزنند و به ایشان میگویند که به سمع و نظر من برساند. به ندرت پیش میاید بخواهند با من تلفنی صحبت کنند.
از بین ۶ برادرشوهر و ۵ جاری و یک خواهرشوهر و یک شوهر خواهرشوهر هیچکدام برای عید به من پیامک نفرستاد. من روز سوم عید برای همه اشان پیامک زدم و جالب که جواب پیامک را هم بعضیهایشان ندادند من جمله خواهرشوهر.
خواهرشوهر دیشب زنگ زده بود حال همسر را بپرسد این وسط گوشی دست امیرعباس و بهار هم چرخید. هنگامیکه بهار با عمه اش حرف میزد من مشغول تهیه ی شام بودم. از آن سوی خط عمه جان بچه ها هوس کرد با من نیز احوالپرسی کند و به بهار گفته بود گوشی را بده به مامان. بهار هم گوشی را به سوی من آورد و من با اشاره سر و ابرو فهماندم نه! بهار هم نه گذاشت و نه برداشت و به عمه اش گفت مامانم نمیخواد با شما صحبت کنه.
+ دختر هم دخترهای قدیم🤣
اگر شما برای دوستی از جون و دل مایه گذاشته باشین و اونوقت متوجه بشین یه جایی طرف باهاتون رو راست نبوده چه میکنین؟
خواهشا دوستانی که این پست را میخوانند جواب بدهند.
پست رمزدار بعدی بیشتر در این باره خواهم نوشت.
+ نظرات بدون تایید نشان داده میشود
دیدین چه جنبشی برای پخت نان و شیرینی و فطیر تو خونه ها راه افتاده. خسته شدم اینقدر پست و استوری اینچنینی لایک کردم. هیچکدومشون هم خوشمزه و خوب نشده. دروغ گفتم به به. مرسی. اه
+ یک عدد بی هنر عصبانی😡