دوشنبه ها در جهان دیگری به سر میبرم. جایی که مرا از خود بیخود میکند و روانم آرام میشود. روز به روز که میگذرد شخصیت استاد عیسی برایم جذاب تر و جالبتر میشود. دغدغه هایش را در کلاس با آرامش خاصی که در کلامش است بازگو میکند و از اینکه اینچنین به مسایل می اندیشد لذت می برم. این هفته همکلاسی هایم، امیر و محمدرضا هم آمده بودند. امیر از دزفول و محمدرضا از بویین زهرا. دوری مسافت هم نتوانسته است ذره ای از علایقشان بکاهد. در کنارشان آرامم و احساس جوانی می کنم. با دیدنشان، یاد دوران جوانی ام میفتم و آن سالهای دور که در پی نواختن و یادگیری بودم. من به جایی نرسیدم ولی این دو هر کدامشان در شهرهایشان هنرجو دارند و کنسرت برگزار میکنند و عالی ساز میزنند. شور جوانی اشان را میستایم و برایشان موفقیت آرزومندم.
بعد از کلاس عکسی به یادگار گرفتیم و چقدر برای ژست عکسم، استاد را اذیت کردم.