لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

دیدار

گفت برای یک ماموریت کوتاه به تهران آمده است. گفت باید ببینمت. حتی شده کوتاه. میم از دوستان قدیم بلاگستان است. قرارمون شد شنبه بعد از مدرسه. تا دم مدرسه آمده بود. دیوان فروغ دستش بود. گفت هدیه ی تولدت است. گفتم حالا چرا فروغ؟ میدانی با این هدیه، شش دیوان از فروغ در کتابخانه ام موجود است.‌..


+و اینچنین از دریافت هدایای تولدمون تشکر میکنیم😁


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan