لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

سومین یادداشت در فرهیزش

اولین مهر

 همیشه اولین ها به طرز عجیبی در ذهنمان جا خوش می کنند. اولین روز مدرسه، اولین روز دانشگاه، اولین روز کار، اولین تدریس و اولین دانش آموزان. مهر ۷۹ بلافاصله پس از فارغ التحصیلی در رشته دبیری ریاضی با معلوماتی دانشگاهی و بی تجربه در زمینه کلاسداری وارد مدرسه ای در شهرقدس شدم. نظام آموزشی آن زمان ترمی واحدی بود و دانش آموزانی که موفق به گذراندن واحد درسی خاصی نشده بودند باید مجدد  آن واحد درسی را می‌گذراندند. از بخت و اقبال خوش من شاید، شروع کارم با این دانش آموزان بود. دختران گل رشته انسانی که از پس درس ریاضی بر نیامده بودند و انتظار معجزه، از معلمی تازه کار داشتند. خوب به خاطر دارم که اولین مبحث کتاب ریاضی(۳) تعیین علامت چندجمله‌ای ها بود با آن نمودارهای سهمی شکل نچسب و آن جدول های بی سر و ته و آن روابط صرف ریاضی! من هم شروع کردم به  کشیدن همان شکل ها و نوشتن همان روابط پای تخته، بی هیچ پیش زمینه ای و بدون هیچ مقدمه‌ای. تند و تند نوشتم و حرف زدم و پاک کردم و دخترانم هاج و واج به تخته زل زده بودند و هیچ نمی گفتند. چند روز بعد مشاوره دوست داشتنی مدرسه، مرا به دفترش خواند و با گفتار ملایم همیشگی‌ و خاصش، گفت که بچه هایم از تدریس من هیچ دریافتی نداشتند. او گفت:" دانش‌آموزانم پایه ضعیفی در ریاضیات دارند و باید مطالب بسیار ساده‌تر برایشان بازگو شود و هرچه مثال ها بیشتر و عینی تر، یادگیری بهتر و عمقی تر خواهد بود". خانم مشاور پیشنهاد داد برای بهتر شدن اوضاع و آشنایی با نحوه کلاسداری و تدریس، جلسه ای را در کلاس درس یکی از دبیران موفق مدرسه حضور یابم. پذیرفتن این مسئله برایم بسیار سنگین می آمد. دوست نداشتم شروع کارم این چنین می‌شد. مدیر مدرسه را مقصر می دانستم که دانش‌آموزان ضعیف رشته انسانی را به معلم سال اولی بدون تجربه ای چون من سپرده بود. دلم یک کلاس، با کلی دانش آموز پر انرژی و حواس جمع و باهوش می خواست که مطلب درسی را سریع می‌گرفتند و لذت تدریس را برایم دوچندان می کردند. به ناچار و با اکراه پذیرفتم و با کسب اجازه از همکار محترم هم رشته ام، خانم میم، انتهای کلاس درس نشستم مانند یک دانش آموز در کنار همه دانش آموزانش. نگاه های کنجکاو دانش آموزانش که علت حضور مرا می جستند آزارم میداد.

 از همان اولین لحظه ی ورود خانم میم با لبخند تا حضور و غیاب دانش آموزان و خوش و بش کوتاه با آنها، از آغاز تدریس با گریزی به مطالب درس گذشته تا مطرح کردن سوالی برای ایجاد انگیزه جهت ورود به درس جدید و از پرسش و ارزشیابی حین تدریس و راهنمایی کردن برای رسیدن به پاسخ تا اختصاص زمانی کوتاه برای استراحت حین درس را از نظر گذراندم و با اندوخته های ارزشمند آن حضور، کلاس‌های درس خودم را به پیش بردم. آن سال گذشت و سال‌های پس از آن نیز همینطور و من همچنان از همکاران هم رشته ام یاد میگیرم و از نظرات و روشهای تدریس به روز آن ها بهره می گیرم.

بر این باورم که ساعت ها درس روانشناسی خواندن و چندین واحد درس آموزش ریاضی گذراندن و کلی دروس تخصصی پاس کردن در دانشگاه، برای داشتن کلاسی پویا و پر انرژی کافی نیست. برای موفقیت در تدریس موثر باید بودن در فضای کلاس را تجربه کرد. اقدام شایسته ای که چندین سال است در دانشگاه فرهنگیان برای دانشجویان معلمی قبل از ورود به محیط رسمی کار صورت می‌گیرد و در خور ستایش است.

 از آن اولین مهر من، ۲۱ سال میگذرد و هر سال اول مهر یاد آن دانش آموزان خاص و مشاور با تدبیر مدرسه و خانم میم می افتم که هر یک نقش بسزایی در جایگاه کنونی معلمی من داشتند. 

مهرتان پر مهر


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan