لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

کارگر مفت

کارگر خانه هم که باشد و از صبح تا ظهر برایت کار کند ناهارش واجب است‌. حداقل بابت وقتی که از ما میگذارد و چندین ساعت کار دریل کاری برایتان انجام میدهد ناهارش را بدهید!


+ پیرمرد

+ عروس غرغرو هم خودتونید!

من هر چند وقت ی بار میام سراغ موضوعات وبت. امشب نوبت (پیرمرد) ؛)

عزیزم‌..
داستانهای پیرمرد قشنگ نیست..
بیشتر اعصاب خوردیه😑

رمزی شد دیگه ی قسمت هایی ؛)

رمزشو برات میفرستم😍

خونه شون حاضر شده ؟

خدا قوت به همسر شما و خودت که صبوری می کنی

با امید به نیروی پسران حالا  حالاها کار داره😂
چهارسال گذشت. وارد پنجمین سال شد فلاکت زندگی کردنشان.

پیرزن میگوید کم‌محبت شده ای؟ گفتم آباد شود میایم!

به نظرات من زیاد توجه نکن من فقط هر از گاهی برای اینکه نسبت به حرف دیگران بی تفاوت نباشم یک نظری هم میدم 

مثلا: به به

به جوابهای منم توجه نکن
وقتی جوابی نداشته باشم گل میزارم😉🌷

عجب.

اگر ناهار بده بودند از بیرون کارگر می آوردند .از پسران کار میکشند که ناهار ندهند 

دقیقا..
خدا رو شکر روی نحسشون رو نه ماهه ندیدم.

گشنه موندی یعنی؟ d:

من ماههاست پا تو خونه ی پیرمرد نزاشتم.
به پسرشون رحم نمیکنند به من رحم کنند؟😁

باید گفت عروس غرغرو عمته:دی

این الان فحش بود تازه وارد؟

یکی نیست برای خودشون ناهار ببره

چه توقعا داری ها؟

کمی توقعاتت رو بیار پایین بانو جان

خخخخ

ولی من مادرشوهرم مریض بود یک ماه رفته بود تهران پیش دخترش برای پدرشوهرم غذا میپختم و میبردم.... با اینکه آشپزی بلده ولی چون توانایی زیاد نداره دلم نمیومد بدون غذا بمونه

 

چشم حوا جان.. راست میگویی ها چه توقعاتی دارم😁
عروس خوب هم نعمته والا😍
مادر شوهر بابت کرونا یه ماه بستری بود بیمارستان. پدرشوهر غذا نداشت. به من چه😂

اینقدر خودم رو خبیث ندیده بودم

پدر شوهر شما مثل مادرشوهر من

شاید اگر پدر شوهرم نبود هیچکاری برای مادرشوهرم نمیکردم...

چون واقعا دوستش ندارم... فقط دلم براش میسوزه

من از مرحله ی دل سوختن گذشته ام بانو...

من نفرت تمام وجودم را گرفته است😔

من خیلی خیلی تلاش کردم نفرت رو از خودم دور کنم...

تو هم همین کار رو بکن...

و این که سعی کن نبینی اش... فکر کن وجود نداره... اگر هم دیدی اش فکر کن دیوار رو دیدی...

من چند نفری رو به این صورت نگاه میکنم... خودشون هم متوجه شدن که من اونها رو نمیبینم و اونها هم وقتی من رو میبینن خیلی بی تفاوت از کنارم رد میشن...

آرامش اینگونه بیشتره... دیگه نفرت آزارت نمیده...

نفرت اصلا خوب نیست حوا جان. میدونم ولی کاری که این قوم با من کردند یادآوریش عذابم میده
به نسبت گذشته خیلی بهترم. از پستهام مشخص نیست ایا؟

ممنون که مثل یه خواهر از تجربیاتت به من میگی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan