قدیمی ترهای وب در جریان ماجراهای کوچه ی بن بست ما هستند. خانه ی ما در انتهای کوچه ای بن بست قرار دارد و به قدری خلوت و دنج است که بندگانی از بندگان صالح خدا به اشتباه می افتند و به انتهای کوچه برای انجام کارهای شخصی اشان در خودروی شخصیشان تشریف می آورند غافل از اینکه خانواده ی ما کل شبانه روز دم پنجره کشیک میدهد مبادا کسی نیاز به کمک ما داشته باشد!
چند شب پیش خودرویی ناشناس زیر بلوک پارک بود و سرنشینان محترمش در حال استعمال ماده ای به گمانم مخدر! بودند. امیرعباس همیشه در صحنه موضوع را به سمع و نظر ما رساند و همگی به کنار پنجره ردیف شدیم تا شاید با دیدن ما خجالت بکشند و توبه کنان عزم رفتن کنند. چاره ساز نبود. مرحله ی بعد در چنین مواقعی زدن دزدگیر ماشینمان هست که مسیولیتش بر عهده ی امیرعباس می باشد. خوشبختانه با طی این مرحله ماشین مورد نظر از کوچه و انظار ما به سرعت برق دور شد. همیشه به همین راحتی ختم بخیر نمیشود. مورد داشتیم در هنگام خلاف های سنگینتر کار به فحاشی و درگیری و کوبیدن ضربات مهلک بر شیشه و کاپوت ماشینها هم رسیده است.
+ یه همچین خانواده ی حواس جمعی هستیم ما 😁
- سه شنبه ۳۱ تیر ۹۹