ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺠﻢ ﻗﻔﺲ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﯿﻢ
ﺑﺲ ﺍﺳﺖ
ﺑﯿﺎ ﺑﻪ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ
ﭘﺮﯼ ﺑﺰﻧﯿﻢ...
وقتی به همسر گفتم میخواهیم برای تمرین قطعه ی " هوش مسخ" با محمدرضا به خانه ی دختر عمه ی استاد عیسی برویم با مخالفت همسر مواجه شدم. چند بار توضیح دادم ولی گفت لزومی ندارد. گفتم هدف از تمرینمان جریان یک سورپرایز است ولی گفت نه. یک ساعتی که گذشت باز گفتم یعنی نرم؟! چیزی نگفت. یاد پارسال افتادم که اولین جلسه ی گروه نوازی استاد اکبرپور را رفتم و دیگر اجازه ی حضور را به من نداد. گفتم با این اوضاع من پیشرفت نمیکنم. باید بتونم تو جمع بزنم و اعتماد به نفسم را بالا ببرم. گفتم و گفتم تا اینکه راضی شد. برای اولین بار با دو نفر از همکلاسی هایم ساز نواختیم و خاطره تعریف کردیم و لذت بردیم و مهمتر از همه اینکه نواختهایمان را ضبط کردیم و به زودی قرار است استاد عیسی را سورپرایز کنیم.
مهربان همسر هم در همان چند ساعت حضور من در آنجا سه بار تماس گرفت😁
- سه شنبه ۱۳ خرداد ۹۹