لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

از میان نوشته های ناب ۹

🎼 اگر عمری باشد…

◽️ مرحوم استاد رضا_بابایی (۹۸/۵/۲۱)


اگر عمری باشد، پس از این هیچ فضیلتی را هم‌پایه مهربانی با آدمیزادگان نمی‌شمارم.


اگر عمری باشد، کمتر می‌گویم و می‌نویسم و بیشتر می‌شنوم و می‌خوانم.


اگر عمری باشد، پس از این خویش را بدهکار هستی و هستان می‌شمارم نه طلبکار.


اگر عمری باشد، پس از این در هیچ انتخاباتی شرکت نمی‌کنم که به تیغ نظارت استصوابی اخته شده است.


اگر عمری باشد، دیگر به هیچ سیاست‌مداری وکالت بلاعزل نمی‌دهم.


اگر عمری باشد، دیگر هیچ عدالت کوچکی را در هوس رسیدن به عدالت بزرگ‌تر قربانی نمی‌کنم.

اگر عمری باشد، دیگر با دو گروه بحث و گفت‌وگو نمی‌کنم: آنان که از عقیده خویش منفعت می‌برند و آنان که از اندیشه خویش، پیشه ساخته‌اند.


اگر عمری باشد، عدالت را فدای عقیده، و آرزو را فدای مصلحت، و عمر را در پای خوردنی‌ها و پوشیدنی‌ها قربان نمی‌کنم.


اگر عمری باشد، چندان در خطا و کوتاهی‌های دیگران نمی‌نگرم که روسیاهی خود را نبینم.


اگر عمری باشد، از دین‌ها تنها مذهب انصاف را برمی‌گزینم و از فلسفه‌ها آن را که سربه‌هوا نیست و چشم به راه‌های زمینی دارد.


اگر عمری باشد، هیچ ظلمی را سخت‌تر از تحقیر دیگران نمی‌شمارم.


اگر عمری باشد، در پی هیچ عقیده و ایمانی نمی‌دوم. در خانه می‌نشینم تا ایمانی که سزاوار من است به سراغم آید.


اگر عمری باشد، هر درختی را که دیدم در آغوش می‌گیرم، هر گلی را می‌بویم، و هر کوهی را بازیگاه می‌بینم و تنها یک تردید را در دل نگه می‌دارم: طلوع خورشید زیباتر است یا غروب آن.


اگر عمری باشد، سیاست‌مداران را از دو حال بیرون نمی‌دانم: آنان که دروغ را به راست می‌آرایند و آنان که راست را به دروغ می‌آلایند.


اگر عمری باشد، همچنان برای آزادی و آبادی کشورم می‌کوشم.


اگر عمری باشد، رازگشایی از معمای هستی را به کودکان کهنسال می‌سپارم.


اگر عمری باشد، از هر عقیده‌ای می‌گریزم، چونان گنجشک از چنگال عقاب.


اگر عمری باشد، در جنگل‌های بیشتری گم می‌شوم؛ کوه‌های بیشتری را می‌نوردم؛ ساعت‌های بیشتری به امواج‌ دریا خیره می‌شوم؛ دانه‌های بیشتری در زمین می‌کارم و زباله‌های بیشتری از روی زمین برمی‌دارم.


اگر عمری باشد، کمتر غم نان می‌خورم و بیشتر غم جان می‌پرورم.


اگر عمری باشد، دیگر هیچ گنجی را باور نمی‌کنم جز گنج گهربار کوشش و زحمت.


اگر عمری باشد، برای خشنودی، منتظر اتفاقات خوشایند نمی‌نشینم.


اگر عمری باشد، خدایی را می‌پرستم که جز محراب حیرت، در شاُن او نیست.


اگر عمری باشد، قدر دوستان و عزیزانم را بیشتر می‌دانم.





+ ۱۸ فروردین ۹۹ استاد رضا بابایی به دیار باقی شتافتند. ایشان را بعد از درگذشتشان شناختم متاسفانه. رضا بابایی دوست خانوادگی صبای عزیز بودند. این ضایعه را به دوستداران این استاد حوزه ی دین و معرفت تسلیت میگویم.

روح بزرگشان در آغوش پرمحبت الهی، اندیشه شان جاری و باقی...

الهی آمین

متن زیبایی بود

خدا رحمتشان کند ان شاءالله که روحشان شاد

ان شاالله
حیف که دیر شناختمش
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan