پدر و مادرم چند روزی است به سفر رفته اند و در هنگام بدرقه ی امیرعباس برای سفر مشهد در کنارمان نبودند. مادرم ناراحت بود که چرا سفر خودشان را چند روز عقب نینداخته بودند و پدرم شب قبل تماس گرفت و با امیر خداحافظی کرد و از امیر شماره ی کارتش را خواست تا توشه ی سفرش را برایش کارت به کارت کند.
اینجور مواقع ناخودآگاه یاد پیرمرد و تمام نفهمی هایش می افتم!
- پنجشنبه ۱۰ بهمن ۹۸