خودت را در من جا بگذار
حدس می زنم
که خواهی گریخت
التماس نمیکنم
از پیات نمیدوم
اما صدایت را در من جا بگذار.
میدانم که از من دل میکنی
راهت را نمیبندم
اما عطر موهایت را در من جا بگذار.
میدانم که از من جدا خواهی شد
خیلی ویران نمیشوم
از پا نمیافتم
اما رنگت را در من جا بگذار.
احساس میکنم
تباه خواهی شد
و من خیلی غمگین میشوم
اما گرمایت را در من جا بگذار.
فرقش را با حالا میدانم
که فراموشم خواهی کرد
و من اقیانوسی خواهم شد
سیاه و غمانگیز
اما طعم بودنت را در من جا بگذار.
هر طور شده خواهی رفت
و من حق ندارم که تو را نگه دارم
اما خودت را در من جا بگذار.
«عزیز نسین»
+ دزدیده شده از وب غزل😙
- جمعه ۸ آذر ۹۸