دو هفته ای بود که کلاس نرفتم. یک هفته اش درگیر مراسم تشییع و ختم پدربزرگ بودیم ( روحش شاد) و هفته ی بعدش هم عید قربان بود و تعطیل. در این دو هفته حس و حال نواختن نداشتم که نداشتم. شب آخری درس نصفه ام را فقط کامل کردم در حدی که بدانم چه نتهایی دارد و چگونه باید نواخته شود و بدون آمادگی رفتیم کلاس. مریم این هفته برای مسافرت شمال رفته بود و کلاس نمی آمد. توی این چند جلسه بدجور به مریم عادت کرده ایم. این بار ولی در کافه نادری کسی انتظارمان را نمیکشید. مستقیم رفتیم بالا. دخترعمه ی استاد دم در تسلیت گفت و وارد اتاق شدیم. دختر عمه هم پشت سرمان وارد شد و آماده شد برای شنیدن نواختن من. به قدری افتضاح نواختم که وسط کار ایستادم و خندیدم و استاد عیسی هم لبخندی زد و گفت به در و دیوار داره میخوره!
بالاخره قطعه ی رنگ سه گاه لاکرن اثر موسی معروفی به آخر رسید و قرار شد دو خط اولش را در سه گاه ر کرن برای هفته ی بعد بنوازم و این بار شروع کار در بالا دسته خواهد بود. تجربه ی شیرینی بود که به گفته ی استاد در شناخت دستگاه ها کمکمان خواهد کرد. در ادامه، ویبراسیون را در درسی مجزا کار کردیم. حرکت بالا و پایین انگشت روی سیم در جهت عرض دسته ی ساز را گویند که به خوش صدایی کمک میکند و با علامت vib روی نت نمایش می دهند. درس امیرعباس همچنان پوزیسیون لا هست و نت چنگ و سیاه و اشنایی با علامت برگشت در قطعه و نواختن ولت ۲ به جای ولت ۱
+ دوشنبه های دوست داشتنی
- يكشنبه ۳ شهریور ۹۸