پست اخیر مریم را که میخواندم یاد دوران تحصیلم افتادم. دبیرستانی بودم در مدرسه ای نمونه مردمی. از شرایط بقا در این مدرسه احراز نمره ی بالاتر از ۱۴ در تمام دروس در امتحانات خرداد بود. سال دوم دبیرستان امتحان ثلث آخردرس" ریاضیات جدید" منطقه ای برگزار شد و بی انصاف ها امتحان سختی هم گرفته بودند. مهسای جان که همکلاس ام بود قطعا یادش هست. نمره ام ۱۳ شد و به حساب مدرسه مشروط اعلام شدم و می بایست مانند تجدیدی ها مرداد ماه امتحان می دادم. این وضعیت برای منی که تا آن مرحله از تحصیلم را با نمرات خوب طی کرده بودم بحران محسوب می شد و خود را حسابی باخته بودم. خانواده برای تعطیلات سفر اردبیل رفتند و من در خانه ماندم تا درس بخوانم آن هم درسی که نمره ی قبولی اش را داشتم!
گذشت تا شدیم دانشجوی معلمی در دیار پدری. تمام درسها و واحدها را به موقع برداشتیم و با نمره ی متوسط همه را پاس کردیم و سر وقت فارغ التحصیل شدیم. الان که به گذشته برمیگردم پیش خود میگویم این همه عجله برای چه بود؟ می شد کم واحد برداشت، بیشتر مطالعه کرد، گشت و لذت برد. برای منی که سالهای آخر دانشگاهم آغاز ورود به دنیای عشق و هنر بود چرا باید عجله می کردم. شاید اگر حتی یکی از درسهایم را افتاده بودم در آزمون عشق موفق تر می بودم! شاید...
- سه شنبه ۸ مرداد ۹۸