لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

بغض

از عصر امروز بغضی سنگین گلویم را میفشارد و مترصد زمانیست که بترکد و اشکهایم جاری شوند و تا این لحظه  خودم را به زحمت کنترل کرده ام که دیده ام  بارانی  نشود. 

سکوتی عذاب آور و آزاردهنده بر من سایه افکنده است.

نوشتن همان یک  کلمه  آواری شد بر سرم که  جز زل زدن به صفحه ی گوشی،  از پس کار دیگری برنیامدم.

قلبی که شکست،  شکست! 


+ تهمت نزنیم!

+ سنجاق شود به پست رها

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan