امتحان ریاضیش را میگفت خوب داده است. لبخندی زدم و گفتم خانم،برگه ات را کی میده؟ گفت نمیدانم.
دیروز برگه ریاضیش را نشانم داد. نیازمند تلاش بیشتر
اخمهایم در هم رفت و با صدایی نسبتا بلند نامش را صدا کردم.
گفت چیه مگه. رادین شد نیازمند تلاش بیشترتر
گفتم تو به رادین چیکار داری؟ این سوالها خیلی راحت بوده. چرا فقط جواب نوشتی راه حل هات کو؟
گفت آخه خانم گفت تو چک نویس حلش کنین. دفتر مشقش را آورد و صفحه آخرش پر بود از جمع و تفریق های مساله ها.
+ بچه ی ساده ی من
- چهارشنبه ۲۵ فروردين ۹۵