لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

مادرانه ۲۳

امتحان ریاضیش را میگفت خوب داده است. لبخندی زدم و گفتم خانم،برگه ات را کی میده؟  گفت نمیدانم. 

دیروز برگه ریاضیش را نشانم داد. نیازمند تلاش بیشتر

اخمهایم در هم رفت و با صدایی نسبتا بلند نامش را صدا کردم.

گفت چیه مگه.  رادین شد نیازمند تلاش بیشترتر

گفتم تو به رادین چیکار داری؟ این سوالها خیلی راحت بوده. چرا فقط جواب نوشتی راه حل هات کو؟

گفت آخه خانم گفت تو چک نویس حلش کنین. دفتر مشقش را آورد و صفحه آخرش پر بود از جمع و تفریق های مساله ها.


+ بچه ی ساده ی من

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan