امیرعباس بعد از ناهار امروز در حالیکه احساس شادمانی وصف ناشدنی داشت رو به من گفت: مامان! یه راز بهت بگم؟ قول بده به کسی نگی.
من: بگو پسرم. قول میدم.
امیرعباس: سام و رادین دعواشون شد و سام به من گفت با رادین قهر کن ولی من قهر نکردم و یواشکی با رادین دوستم. آخه اگه یه روز سام باهام قهر کنه بتونم برم پیش رادین.
+ نخندین! پسر سیاستمدار ندیده بودین؟!
+ یه همچین مادر خوش قولیم من
- سه شنبه ۱۷ فروردين ۹۵