لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

مادرانه ۲۱

امیرعباس بعد از ناهار امروز در حالیکه احساس شادمانی وصف ناشدنی داشت  رو به من گفت: مامان! یه راز بهت بگم؟ قول بده به کسی نگی.

من: بگو پسرم. قول میدم.

امیرعباس:  سام و رادین دعواشون شد و سام به من گفت با رادین قهر کن ولی من قهر نکردم و یواشکی با رادین دوستم. آخه اگه یه روز سام باهام قهر کنه بتونم برم پیش رادین.


+ نخندین! پسر سیاستمدار ندیده بودین؟!

+ یه همچین مادر خوش قولیم من

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan