لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

مادرانه ۸

چند شب پیش بود همه خواب بودند و من بیدار بودم که یکدفعه دیدم امیرعباس از جایش  بلند شد و تلو تلویی خورد و به سمت پنجره رفت. ازش پرسیدم امیر کجا میری؟ با خواب آلودگی گفت: مامان هشت هزار رو کجا بنویسم؟!

من

امیرعباس

هشت هزار

خانم معلم

وزیر آموزش و پرورش

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan