لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

ثبت نام

برای منطقه ی سکونتی امان فرم انتقالی پر کردم ولی اداره موافقت نکرد و از مسئول مقطعمان جناب خ خواستم حداقل مدرسه ی سال بعدم را نزدیکتر ابلاغ دهد و انصافا این کار را انجام داد. رفت و آمد مدرسه ای امیرعباس با من است و می بایست مدرسه ای بنویسمش که راحت با هم برویم و بیاییم. مدرسه ی مورد نظر هیات امنایی است و شرایط ورودی سختی دارد. چون در محدوده ی آن مدرسه سکونت نداریم از اداره پیگیر ثبت نام شدم. در واحد ارزیابی عملکرد خانمی سردفتر است به او جریان را گفتم و از او خواستم فرم مدارس خاص را به من بدهد. ممانعت کرد و گفت مهلتش تمام شده و باید تا نیمه ی مرداد صبر کنی. از من اصرار و از او انکار. شرایط را برایش گفتم ولی گوشش بدهکار نبود. سراغ جناب خ رفتم که در جریان مساله ی انتقالی من بود. او بلافاصله سفارش مرا به جناب ظ (مسئول واحد ارزیابی عملکرد) کرد و من مستقیم برای صحبت با جناب ظ به ان واحد رفتم و پس از شنیدن صحبتهایم گفت درخواستت را بنویس و با حکم ضمیمه کن و بده خانم ص(سردفتر جناب ظ) چنین کردم و خانم ص گفت نیمه های مرداد زنگ بزن. خیالم آسوده بود که کار تمام شده است. اول این هفته زنگ زدم و خانم ص گفت اصلا فرم پر کرده بودی؟! بعد که با توضیح من متوجه شد فرم درخواست رو تحویل خودش دادم گفت امتیازت نرسیده!

بلافاصله رفتم اداره و پیگیر امتیازم شده و متوجه شدم که اصلا خانم ص فرم درخواست مرا به کمیسیون نداده. به قدری از دستش عصبانی بودم که مستقیم گلایه اش را به اقای ظ کردم و آقای ظ خودش فرم مجدد درخواست مدارس خاص را داد و قول داد شخصا پیگیری کند‌. موقع خروج از دفتر آقای ظ رو به خانم ص کردم و گفتم لطفا این بار سنگ نینداز!!

 

 

+ مانده ام چرا بعضی ها اینقدر بدجنسند!

آبان

 

 

آلبوم آبان به اهنگسازی استاد عیسی

 

به زودی...

دلنوشته۱

مهرازم!

نگاهت کافیست که مشتاقانه در آغوش بگیرمت.

دعوتم کن...

 

کجا برم

سر من دعواست.. مدیر سال گذشته ام نمیزاره برم. مدیر امسالم که به دلیل نزدیکی مدرسه به محل سکونتم از طرف اداره بهش معرفی شدم هم کوتاه نمیاد.

این وسط اداره ای ها از جانب من هم به مدیر پارسالم دروغ گفتند که فلانی گفته هر جا منو بفرستین میرم الا آوینی!!

بلبشویی شده ها😞

سرگذشت

تازه واردم در بیان ولی نه در وب نویسی. از سال ۸۷ شروع کردم با وبی در بلاگفا و در عرصه ی ریاضی که رخدادهای مدرسه امان را ثبت میکردیم با جمعی از همکاران. در کنارش وب شخصی ام را به راه انداختم تا سال ۹۴ که سرور بلاگفا دچار مشکل شد و پستهای چند ساله ام را گرفت و پس نداد با حالتی قهر به بلاگ اسکای مهاجرت کردم و ۴ سالی هم در بلاگ اسکای قلم زدم. از همه چیز. مادرانه هایم که شیطنتهای وروجکهایم را روایت میکرد. داستان پاییزان که راوی عشق نافرجام بود. داستان رها که رها نمیشدم و رهایم نمیکرد. داستان پیرمرد و دلمردگی هایم. مهراز و همراز و کرشمه که نوای دلنشینشان همراهم بود. همه را نگاشتم و ثبت کردم.

در این فضای ترسناک مجازی دوستانی یافتم باصفا و صمیمی که عاشقانه دوستشان دارم و همیشه کنارم‌ بوده اند تا به امروز. برخی را از نزدیک دیده ام. بعضی را تلفنی حرف زده ام. عده ای را در اینستاگرام دنبال میکنم و با همه اشان در تلگرام درارتباطم.

اسامی اشان را ذکر میکنم و امیدوارم کسی از قلم نیفتد....

ادامه مطلب را بخوانید

هوای تو

 

 

این پست تقدیم میشود به محیای جان

به امید روزیکه با هم بریم کنسرتش😊

نوعید

 

 

 

عیدتون مبارک🌷

 

نوعید بابا بزرگمه. برای شادی روح بابا بزرگم و همه ی درگذشتگان فاتحه ای بخونید

تسلیتهای امروزی

من عزادارم اونوقت به مهربان همسر زنگ میزنند و میگن به لبخند تسلیت بگو!

از قوم همسر جالبترم مگه هست؟!

+ مدیونید اگه فکر کنید عروس بدی ام😁

درباره ی من

چند سال پیش تو بلاگفا تجربه اش کردم. حس خوبی داشت. پروفایل را که باز میکردی میخوردی به یک لیست بلند بالا از علاقمندی هام. دوست دارم اینجا همون رو پیاده کنم. لیست به مرور کامل میشه. هر چی که تو ذهنم بیاد از همه چی مکتوب میشه. دوست داشتین شما هم امتحان کنید😊

مرگ دیوانه

 

 

مرگ دیوانه

 

"مرگ دیوانه" نام نمایشی است از" کمرون کلیتگارد" به ترجمه و  کارگردانی "کمال عبدی" که از ۲۰مرداد تا ۵ شهریور ۹۸ راس ساعت ۱۹ در خانه نمایش" مهرگان" واقع در خیابان خارک به روی صحنه می رود.

 

طراح صحنه و لباس این نمایش" رز" و  دستیار نور این نمایش" الهه " است که سه سال پیش شاگرد دبیرستانم بودند و اکنون دانشجوی هنر و مهندسی هستند.

 

برای دیدن نمایششان خواهم رفت. 

 

+ از هنر حمایت کنیم. به تیوال سری بزنید

 

لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan