لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

اندر حواشی کلاسهای آنلاین ۱۳

امسال در مدرسه ی جدیدم، هندسه ۲ و ۳ دارم. ۳ کلاس یازدهم و ۳ کلاس دوازدهم ریاضی. برای هماهنگی درس ها گروه واتساپی تشکیل داده ایم. هر چند که مدام می گویند فعالیت به شاد منتقل شود ولی همچنان در شاد احراز هویت نشده ایم و در گروه های کلاسی تشکیل شده توسط مدیر هم مرتب شاهد آمد و رفت دانش آموزان هستیم. برای آشنایی بیشتر با بچه ها اعلام کردم خودشون رو معرفی کنند و من هم اسامیشون رو تو گوشی ام سیو کنم. این کار انجام شد ولی چند نفری  در هر کلاس که بعد وارد گروه شده بودند چون پیامهای قبلی رو نداشتند متوجه نشده بودند. یک بار دیگر درخواستم را در گروه نوشتم ولی باز خبری نشد. به پی وی شماره ها رفتم و ازشون خواستم خودشون رو معرفی کنند. درجریان همین اتفاق، یکی از دانش آموزان نوشت: شما پی ام دادید به من بعد از من میخواهین خودم رو معرفی کنم! واقعا که!

خنده ام گرفته بود. یعنی تا الان متوجه نشده بود من دبیر هندسه اش هستم. تا الان حتی عکس پروفایل مرا ندیده بود. تا الان متوجه نشده بود توی گروه درسی با هم هستیم. تا الان شماره ی من رو سیو نداشت🥴 

حالا جای شکرش باقیه فحشم نداد و بلاکم نکرد🤣

چقدر دوره زمانه ی ما با اینا فرق داشت!

اندر حواشی کلاسهای انلاین ۱۲

مدرسه ی امسالم مدرسه ای پرجمعیت و هیات امنایی است. دانش آموزانم را ندیده ام و هیچ آشناییتی باهاشون ندارم. اولین جلسه ی هندسه ۲ در فضای اسکای روم برگزار شد. موقع حضور و غیاب متوجه شدم دو خواهر دوقلو با یک گوشی سر کلاس هستند. موضوع را به معاون مربوطه گفتم و ایشون گفتند اینا ۵ قلو هستند. سخت نگیرید.‌۳ تا دختر و ۲ تا پسرند. ۲ تا دختر رشته ی ریاضی اند و یه قل دختر هنرستانیه. از وقتی اینو شنیدم به صبر و حوصله ی مادرشون دارم فکر میکنم🥴

اندر حواشی کلاسهای انلاین ۱۱

گنه کردم گناهی پر ز لذت
کنار پیکری لرزان و مدهوش
خداوندا چه می‌دانم چه کردم
در آن خلوتگه تاریک و خاموش

در آن خلوتگه تاریک و خاموش
نگه کردم بچشم پر ز رازش
دلم در سینه بی‌تابانه لرزید
ز خواهش‌های چشم پر نیازش

در آن خلوتگه تاریک و خاموش
پریشان در کنار او نشستم
لبش بر روی لب‌هایم هوس ریخت
زاندوه دل دیوانه رستم

فرو خواندم بگوشش قصه عشق:
ترا می‌خواهم ای جانانه من
ترا می‌خواهم ای آغوش جانبخش
ترا ای عاشق دیوانه من

هوس در دیدگانش شعله افروخت
شراب سرخ در پیمانه رقصید
تن من در میان بستر نرم
بروی سینه‌اش مستانه لرزید

گنه کردم گناهی پر ز لذت
در آغوشی که گرم و آتشین بود
گنه کردم میان بازوانی
که داغ و کینه‌جوی و آهنین بود.


"شعر گناه فروغ"


صبا گفته بود شعر گناه در کتاب فروغ او نیست این شعر را تو بخوان. کتاب قدیمی فروغ را به تازگی از اینستا خریداری کرده بودم‌. آفست است از روی چاپ آلمان‌. تمام شعرها را بدون سانسور دارد. گناه را خواندم و ضبط کردم و برای صبا فرستادم. ساعتی گذشت و وقتی به سراغ گوشی و واتساپ آمدم دیدم در گروه درسی بچه های دوازدهم غوغایی است. پیامهای به به و ایول و احسنت و آفرین و دمت گرم خانم مرا به تعجب انداخت. مگر چه شده بود‌. بالاتر که رفتم دیدم ای داد بیداد فایل خوانش فروغ را برای گروه درسی ارسال کرده ام. برایشان گفتم که عمدی در کار نبوده و قرار بود برای دوستم ارسال شود که از اینجا سر درآورد ولی اتفاق خجسته ای که در پس این جریان افتاد این بود که بعد آن روز هر بار ابتدای شروع کلاس درسی امان یکی از دانش آموزانم شعری می خواند و بعد وارد مسائل نه چندان شیرین ریاضیات میشویم😁 

اندر حواشی کلاسهای آنلاین ۱۰

از پست اینستاگرامش فهمیدم برای تفریح سه هفته ای با خانواده به عمان رفته است. سر کلاس درسم همواره حاضر و آماده است و پاسخگوی همیشگی سوالاتم. از او می پرسم هوا چگونه است؟ میگوید بهاری. میپرسم کرونا در چه وضعی است؟ میگوید بسیار کم است چون اینجا اکثرا واکسینه شده اند.
آنوقت در اینجا ما مشغول زدن هشتگ های واکسن بخرید، واکسن روسی نخرید، واکسن می زنیم، واکسن نمی زنیم هستیم!

اندر حواشی کلاسهای انلاین ۹

بدانید و آگاه باشید آن دسته از دبیرانی که نمره به دانش آموز می دهند در نزد مدیر دارای ارج و قرب بیشتری می باشند.

دیدم که میگم😁

اندر حواشی کلاسهای آنلاین ۸

نمرات میان ترم حسابان را اعلام کردم. از ۱۰ نمره بود‌. فرنیا نمره ی خوبی نگرفته بود، پرسید خانم ضربدر ۲ میکنید؟ گفتم بله. گفت میشه نمره ی منو ضربدر ۳ کنید😄

+یه همچین دانش آموزانی مستعدی دارم😁

اندر حواشی کلاسهای آنلاین ۷

شنبه ها برنامه ی درسی و مجازی مدرسه ام بسیار سنگین است. 4 زنگ پشت سر هم ریاضی. آن هم وقتی اول ساعت و کله سحر با دانش آموزان دوازدهم انسانی ریاضی داشته باشی. کل انرژی ات به تحلیل میرود. اواسط زنگ سوم احساس کردم باید لبی تر کنم از این رو از امیرعباس خواهش کردم که برایم چای بریزد. ای کاش این تقاضا را نمیکردم. سینی به دست وارد اتاق شد و نزدیک من پایش به کیف من گیر کرد و سینی و چای و قندان را روی من خالی کرد. بقیه اش را نگم بهتره😄

اندر حواشی کلاسهای آنلاین ۶

معاون مدرسه امان پیام داد که برای مانور بازگشایی مدارس که از سوی منطقه اعلام شده راس ساعت ۸ وارد گروه های درسی اتان در شبکه ی شاد شوید و پیام خوشامدگویی مهر را به دانش آموزانتان بدهید و از دروس سال قبل تدریس کوتاهی داشته باشید و بعد گزارش این کار را برای معاون بفرستیم و ایشان هم به اداره ارسال کند. 

من علاوه بر اینکه به روی خودم نیاوردم که پیام را خوانده ام بلکه ساعت ۱۱ از خواب بیدار شدم و تماس مدرسه را هم پاسخگو نبودم😁

+آخه کدوم دانش آموزی ساعت ۸ پای گوشیه که من پیام مهر برایش بخوانم.والا😉

اندر حواشی کلاسهای آنلاین ۵

سر کلاس چرت میزد و اصلا فعالیتی در کلاس نداشت. موقع تدریس مجازی هم اصلا حضور و وجود نداشت. چندی پیش پیام داد که در نهایی خرداد نمره نیاورده است و از من خواست برای آزمون شهریور در یک جلسه به او درس بدهم ترجیحا حضوری😁


اندر حواشی کلاسهای آنلاین ۴

دانش آموزان پایه ی دهمم قرار بود آزمون تستی بدهند. در آزمون ساز سایت قلمچی امتحان طراحی شد و بچه ها با کلیک روی یک لینک وارد آزمون می شدند. گفته بودم در گروه درسی واتس هیچ حرف و چتی نباشد و اگر کسی موفق به ورود به آزمون نشد جو گروه را به هم نریزد ولی گوش شنوایی نبود. به دلیل شروع همزمان دانش آموزان سایت با تعلل و اختلال مواجه شد و عده ای با تاخیر وارد شدند و در همین لحظات توی گروه بحث میکردند که زمان ما کافی نیست و هدر رفته و باید زمان بیشتر بدهید و از این برنامه ها که یک دفعه دیدم یکی از دانش آموزانم اسکرین شات سوالها را به اشتباه به گروه درسی ارسال کرد و بلافاصله حذف کرد. من هم ویس گذاشتم که" اگر دستم بهت برسه !"
دانش اموز خونسرد ما وسط آزمون در گروه واتس برایم ویس گذاشت که نت من ضعیفه و داشتم سوالها رو تو گوشی خواهرم میفرستادم که اشتباهی ارسال شد.
زمان آزمون که به پایان رسید سایت خودبخود قفل میشد و برخی از بچه ها که به موقع ثبت آزمون نکرده بودند جا ماندند و در این بین دانش آموز متخلف من هم بود. برایم در پی وی نوشت که نت اش قطع و وصل میشده. من هم با حالتی مسخره برایش ویس گذاشتم که وقتی حواست به اسکرین شات گرفتن و ارسالش برای خواهرت باشی همین میشود!
مدتی بعد در پیج همین دانش آموز پیامی برایم آمد...


۱ ۲
لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan