لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

مبارک در مبارک

امسال ۸ مارس روز جهانی زن با ۱۳ رجب روز مرد یکی شده است. از اتفاقات نادر است که یک روز هم روز زن باشد و هم روز مرد. 

روزتان مبارک😊

چیزی که عوض داره گله نداره

در زمینه ی اکسپت ریکوئست دانش آموزانم در اینستا سختگیری ندارم و من هم فالوشان میکنم. ادا بازیهایشان را لایک میکنم و تولدهای خودشان و دوستان ندیده اشان را تبریک میگویم و خلاصه وفادار به این فالو می مانم. چندی پیش متوجه شدم که برخی از شاگردانم مرا آنفالو کرده اند. نمیدانم از کی و این در حالی است که من همچنان به لایک زدنهایم همچنان وفادارانه ادامه میدادم. خنده ام گرفته بود. یک خسته نباشید به خودم گفتم و این روزها مشغول آنفالو کردن همانها هستم😂

+ از به کاربردن کلمات انگلیسی عذرخواهی میکنم😄



مادرانه ۸۵

ظرف آجیل را جلوی بچه ها گذاشتم که مشغول تماشای تلویزیون بودند‌. بهار و امیر هر دو بادام هندی دوست دارند و سر بادام هندی ها دعوایشان شد‌. آجیلها را در دو ظرف تقسیم کردم و به هر کدامشان ظرفی دادم. بهار صدایم کرد و یک دانه بادام هندی به من داد و گفت: بخور مامان! عاشقت میشه🤣

+ منظورش عاشقش میشی بوده قطعا😏


آقای الف

آقای الف هکلاسی دوره ی ارشدم بود. از این دست آقایان باسواد و کتابخوان و در عین حال بسیار مودب. دیروز در آپارات تدریس ریاضی اش را که برای یکی از دبیرستانهای مطرح تهران انجام داده بود دیدم. یک دفعه یاد جریانی افتادم. حدود دوسال پیش آقای الف به من زنگ زد. این اولین تماس تلفنی ایشان بعد حدود ۸ سال از اتمام دوره ی ارشدمان بود. مانده بودم برای چه تماس گرفته است. بعد از کلی مقدمه چینی متوجه شدم که قصد ازدواج دارد و از من میخواهد از دوستان و همکارانم فرد مطمئنی را به ایشان معرفی کنم. در همین حین، مهربان همسر هم گوشهایش تیز شد ببیند بحث سر چه است و به کنارم آمد. بیشتر آقای الف حرف میزد. از مشاوره هایی که تا آن موقع رفته است برای شناخت خودش و اینکه چه از زندگی می خواهد. کلی اطلاعات هم من از حرفهایش گرفتم. سر آخر به ایشان گفتم موردی که به سن شما بخورد را من سراغ ندارم. همکاران مجرد من یا همسن من هستند و یا خیلی بزرگتر از من و آقای الف هفت هشت سالی از من کوچکتر است. بعد از اتمام گفتگو مهربان همسر شاکی بود که چرا به تو زنگ زده است؟! این را کجای دلم بگذارم😁

شهرام خان

شهرام خان از همکاران بنده در یک استان دیگر است. سر جریان شهادت حاج قاسم در اینستا دایرکت زد که استوری هایت را بردار. گوش نکردم. گفت من تمام دوستانم و حتی خواهرم را بلاک کرده ام. دلم نیامد تو را بلاک کنم. اگر برنداری تو را هم بلاک میکنم. گفتم هر جور صلاح میدانی. بلاکم کرد نامرد و چندی پیش سر جریان افزایش ناعادلانه ی حقوق معلمان کانال تلگرامی زده بود و مرا هم عضو کرده بود. خنده ام گرفته بود و از کانال لفت دادم🤣


سیبل جان

ترانه ی معروف"پادشاه" سیبل جان برایم بسیار خاطره انگیز است وقتی دوستی امروز برایم ارسالش کرد پرتاب شدم به بیست سال پیش که این ترانه تازه معروف شده بود. حال دلم خوب شد با دیدنش و در اینستا استوری اش کردم. یکی از فالورها که معلوم بود از دست من بابت عکسها و استوری های پیشینم در خصوص حاج قاسم بسیار عصبانی است زبان به شکایت گشود و نوشت: "برای من جالب بود که شما به عنوان شخصی که مدافع این حکومت، عقایدش و سیاست هاشه همچین چیزی رو استوری کردید"

با اینکه میدانستم بحثها به جایی نخواهد رسید بحث کردم و در آخر نوشتم به مادر سلام برسان. آخر مادرش همکار بنده است😁

اصلا به شما چه مربوطه که من هم حاج قاسم رو دوست دارم هم سیبل جان را. والا به خدا😃

باز رها

هرگاه در خصوص گوشی و کامپیوتر و ایمیل و مسائل فنی به مشکل میخورم اولین نفری است که میدانم مشکل را حل میکند. مثل امروز که با راهنمایی اش مشکل ایجاد شده در جیمیلم رفع شد.

+ سنجاق شد به رها

مادرانه ۸۴

قبلترها اگر از امیرعباس میخواستم کاری برایم انجام دهد میگفت به یک شرط؛ ۵ هزار تومن!

 این چند روزه در ازای انجام کار ۲ گیگ اینترنت طلب می کند😁

+ بچه هم بچه های قدیم

خوش تر از نقش تو در عالم تصویر نبود

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

روسی

فیلم روسی رو کیا دیدن؟
من متوجه نشدم چرا مرجان به یوسف گفت اون موضوع رو گردن بگیره و چرا یوسف پذیرفت؟! 

۱ ۲ ۳
لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan