لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

همراز ۱۴

این هفته کلاس تار را بدلیل طرح و تایپ پنج سری سوال امتحانی ترم کنسل کردم! 

+ دلم برای استادم تنگ شد

همراز ۱۳


کتاب اول " تار و سه تار" تمام شد به همین سادگی به همین خوشمزگی

 در این کتاب با میزانهای ساده آشنا شدیم و  چندین فیگور ریتمیک را در قطعات زیبایی کار کردیم. 

اول شهریور که کتاب اول را نزد استاد عیسی شروع کردم مهلت شش ماهه تعیین کرد ولی سه ماه و نیمه تمامش کردیم. بسیار  بابت این جریان خرسندم. هفته ی بعد در کلاس شیرینی خوران داریم.  استاد عیسی رسوم اینچنینی را دوست دارد. 

+ خط روی جلد اثر خود استاد است

همراز ۱۲


اینستاگرام را که باز میکنم صفحات موسیقی یک به یک  ردیف میشوند و هر کدامشان در به اشتراک گذاشتن  اجرایی تازه از هنرمندانی تازه تر تلاش دارند. این اتفاقات همه خوب است. چهره های جوان به میدان می آیند و انگیزه اشان برای نمایش بهتر، بیشتر می شود و افراد علاقمند هم با دیدن این اجراها دوست دارند روزی به آن مهارت برسند که بتوانند اجرایی به یادگار ثبت کنند. در موفقیت نوازنده ی اصلی، حضور یک یار  همیشگی و همراه بسیار موثر است و این نکته ای است که در تمام اجراهای به اشتراک گذاشته شده دیده می شود.  

+ به شدت به یک یار مهربان،  ترجیحا خانم و مسلط به یک ساز کوبه ای  ترجیحا تنبک و دارای روابط عمومی بالا نیازمندم! 


+ عکس تزیینی است، منحرف نشوید

همراز ۱۱


چشم هایت را ورق می زنم

پرده ها

رنگ ها

پلک هایت را

ورق می زنم

به نگاه تو که می رسم

دنیا

تمام می شود. 


استاد عیسی مجموعه ی شعری با نام "هر چه دست جنباندم نایستاد، من،  بود" هم دارد که آن کتاب را با دستخطشان به من هدیه داد. خوشبختی بهتر از این آیا هست؟


همراز ۱۰


این هفته هفت تا از آلبومهای موسیقی استاد عیسی را خریدم. سه چهارتایی اشون با کلامند و بقیه بی کلام. اساتید آوازی چون وحید تاج و علی زند وکیلی و پوریا اخواص در آلبومها می خوانند. استاد پیشنهاد کرد که یک آلبوم رو به مدت یک هفته گوش دهم و بعد به سراغ آلبوم بعدی بروم. این تجربه به من هم ثابت شده است که درک زیبایی قطعات  در تکرارهای متعدد اتفاق میفتد. 

چقدر خوب است که مسیر مدرسه ام  کمی دور است و درمسیری که در پیش دارم میتوانم با آرامش خاطر به دلخوشیهای کوچکم گوش دهم.  

همراز ۹

هفته ی گذشته قبل از شروع کلاس، استاد عیسی گفت یکی از هنرجوها نحوه ی مضراب زدن تار را خواسته تا در کانال بگذارم میتونید فیلم بگیرین؟ گفتم چرا که نه و با همراهی استاد پشت صحنه را کمی مرتب  و  با تار و سه تار تزیین کردیم.  استاد تار مرا گرفت و کوک کرد و شروع  کرد به توضیح دادن و من هم تمام تلاشم این بود بهترین فیلم ضبط شود. بعد از اتمام این کار درسم را تحویل دادم. هیچوقت از درس پس دادنهایم راضی نیستم. یکی از ایرادات اساسی ام تکرار است. جایی که گیر میکنم نمیتوانم سریع جمع و جورش کنم و اینقدر آن میزان را تکرار میکنم که خودم کلافه میشوم چه رسد به استاد! 

استاد عیسی تشویقم کرد و گفت شما استعداد خوبی دارین! خنده ام گرفت. تعجب کرد. گفت فکر میکنید دروغ میگم؟! گفتم استاد شگردهای معلمی را به کار بردید برای اینکه انگیزه ایجاد کنید. گفت نه!  من در قبال هنرجوهای خنگ سکوت میکنم

خلاصه معلوم شد که خنگ نیستم!


پ. ن:

isaghaffari@ کانال استاد عیسی

همراز ۸

امروز فرصتی پیش آمد تا به تابلوهای خط استاد عیسی که از نمایشگاهش باقی مانده بود و به دیوار کلاس نصب کرده بود نگاهی بیندازم. در همه ی تابلوها یک یا چند کلمه از یک بیت شعر بزرگ نوشته شده بود برخی بی نقطه و بقیه کلمات بیت به صورت ریز در اطراف آن چند کلمه با نظم خاصی چینش شده بود. مدت زمانی که  استاد مشغول تدریس به آقای پرستار بود من محو تماشای تابلوها بودم. قیمت نمایشگاهی تابلوها از دویست  هزارتومان تا یک میلیون تومان بود و بیشتر کارهای هشتصد به بالا مانده بود. قصد داشتم یکی از تابلوهای استاد را بخرم ولی قیمت بالای آنها کمی مرا منصرف کرد.  استاد که اشتیاق و تعلل مرا در انتخاب دید با همان آرامش و متانتش گفت نگران قیمتها نباشید تخفیف ویژه دارد...


+ امروز خیلی بد نواختم. از دست خودم عصبانیم بدجور! نکته ی این هفته ی کلاس که برایم جالب بود احترام گذاشتن به نتها حتی نت سکوت!


همراز ۷

وقتی  آقای پرستار متاهل با سه فرزند،  به مدت هفت ماه، شیفتهای کاری اش رو طوری میچیند که دوشنبه ها از بویین زهرا به کلاس سه تار استاد عیسی برسد. وقتی امیرخان، جوان دزفولی،  ماهی یک بار با اتوبوس یا قطار خود را به کلاس تار استاد عیسی میرساند. گلایه کردن از بدمسیری کلاس و  طرح ترافیک خیابان جمهوری و به تبع آن، عدم استفاده از وسیله ی شخصی و ماندن یک ساعته در ترافیک  آن هم در اسنپ و برگشت با ساز در متروی شلوغ بی انصافی است!


+ اینجور که معلومه مادربزرگ کلاس منم. حتی استاد عیسی هم از من کوچکتر است

همراز ۵

شروعی تازه در محضر استاد عیسی

و سپاس ویژه از دوست هنرمندم امیر بابت معرفی ایشان

به امید روزهای زیبا 

همراز ۴

بساط تمرین درسهای جدید که به پا شد نوای ساز، یار نبود. گوشی سیم سفید رو چک کردم. لق میزد و کوک خالی کرده بود. دست به کار شدم. باید از یک جایی شروع کرد دیگر. تیوتر را از لابلای کتابهای کتابخانه بیرون کشیدم. جالب است که آن هم باتری خالی کرده بود. تیونر را باتری انداختم و سیم رابط را به داخل دسته ی ساز وصل کردم. ابتدا گوشی را شل کردم و بعد با زدن مضراب به سیم اول،  آرام آرام گوشی را چرخاندم تا سیم جمع شود. به نت "دو "که نزدیک شد تا آمدم گوشی را در جایش محکم کنم گوشی در جایش چرخید و سیم رها شد و مجدد تلاش کردم برای جمع کردن سیم که گویا بیش از حد سیم را جمع کردم و از جایش کنده شد. کلی با روح و روانم بازی شد. 

امروز تمرین بی تمرین 

۱ ۲ ۳ . . . ۶ ۷ ۸ ۹
لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan