لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

چالش چهل روز شکرگزاری/ روز پنجم


دوشنبه ها که وارد خیابان جمهوری میشم چشمانم آرام ندارند و مدام در و دیوار شهر را میکاوند. خیابان جمهوری را دوست دارم. از خانه های قدیمی شیشه شکسته ی خالی از سکنه اش گرفته تا مراکز بزرگ خرید موبایل و تبلت و کامپیوتر. از تولیدی های  قدیمی و کوچک روی سر نمایندگی های پر زرق و برق سامسونگ و ال جی و .. گرفته تا تردد عظیم موتوری هایی که هیچ قانون و مقرراتی سرشان نمیشود. از آدم های در حال رفت و آمد که من فکر میکنم همه اشان برای خربد و فروش دلار و سکه به دل این خیابان میزنند تا مغازه های قدیمی و خاک گرفته قهوه و ادکلن فروشی اش. همه و همه برایم جذاب و دیدنی است. 

این هفته این نقاشی دیواری توجهم را به خودش جلب کرد. نرسیده به کافه نادری روی دیوار یک خانه ی قدیمی دیدمش. مدتی به تماشایش ایستادم و عکسش را گرفتم. جذابیت خاصی برایم داشت. نی و عودی که مینوازند و شعر حک شده ی آمد بهار جانها ای شاخه تر برقص آ...

خدا را برای این حال خوب دوشنبه های دوست داشتنی سپاسگزارم...

لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan