لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

پسر همسایه ۱

سه سالی هست که خانه دار شده ایم و در محله ای در غرب پایتخت و در واحد آخر یک ساختمان قدیمی سه واحده در انتهای کوچه ای خلوت سکونت داریم. واحد دوم ما حاج خانم و حاج آقایی ساکن هستند که در حال حاضر یک دختر و یک پسر مجرد دارند. پسرشان حدود سی سال دارد و به زحمت مدرک کارشناسی اش را  بعد از چندین سال از یکی از شعبات دانشگاه آزاد در ورامین( به گمانم) اخذ کرده است. همان اوایل سکونتمان در این خانه، بسیار اتفاق افتاده بود که پسر همسایه از دانشگاه می آمد و پشت در می ماند. اولین جایی که می آمد دم در خانه ی ما بود و از ما طلب تلفن میکرد تا به مادرش زنگ بزند و بگوید پس شماها کجایین؟ موبایل داشت ولی به قول خودش شارژ نداشت. حال نمیدانم شارژ  باتری منظورش بود یا شارژ پولی. یک بار هم دم در خانه امان آمد و پول طلب کرد تا آژانس بگیرد و به پیش مادرش که مهمان خانه ای بودند برود. بماند که پول درسته دادیم و پول سکه ای و چندین اسکناس پاره تحویل گرفتیم🤣

کلید نداشت. یعنی حاج خانم کلید به او نمیداد حتی وقتی قرار بود جایی برود.

سال گذشته برایش پراید خریدند و شد راننده اسنپ. هر روز یک گوشه ی ماشین فرو میرفت تا اینکه حاج خانم امسال پراید را با خلافی ۵ میلیون تومان فروخت و پسر همسایه شد نگهبان یک شرکت!

چندی پیش هم طی بلند شدن صدایی از طبقه ی دوم به پشت پنجره آمدم و با کمال تعجب پسر همسایه را داخل کوچه دیدم که برای دوستش قلاب گرفته بود و دوستش آویزان حفاظ پنجره ی آشپزخانه ی حاج خانم بود و دو میله ی حفاظ پنجره را کج کرد و داخل رفت تا کلید پسر همسایه ( به تازگی کلید دار شده بود)  را از خانه اشان بیاورد.‌ پسر همسایه امان کمی اضافه وزن دارد. به سرعت به مهربان همسر زنگ زدم و او نیز موضوع را به حاج خانم اطلاع داد. حاج خانم که مهمانی تشریف برده بود عصر برگشت. شب به در خانه ی ما آمد و عصبانی از کار پسرش به همسر میگفت اینکه بهتون میگم برای خرید دوربین مداربسته اقدام کنیم به خاطر دزد نمیگم که! به خاطر پسرم میگم!

پسر همسایه هم در راه پله داد میزد مامان غلط کردم! ببخش! از آن روز به اینور پسر همسایه از ما رو برمیگرداند و سریع از دید ما پنهان میشود😄


+ قسمت دوم پسر همسایه رمزدار منتشر میشود. دوستانی که همراهند اعلام کنند


همراهم

متشکرم ننه جان

سلام من هم طالب شنیدن مطالب رمزی پسر همسایه هستم

سلام رها جان.
یک قسمت رمزی است.  خوشحالم میخوانید مرا
منم همین گوشه ساکت نشستم و میخونم

ولی عجیبه چرا پسرشون اینجوری هست و بهش اعتماد ندارند؟!
دلم براش سوخت
قسمت بعد رو از دست نده

خیلی با مزه بود

منم رمز لطفا

عزیزم.
قدمت روی چشمانم مهسایی

چرا آخهههه؟واسه چی بهش کلید نمیدن؟

حتما علتی داره..
پست بعدی رو همراه باش😉

جالب بود. به منم سر بزن عزیز

⚘⚘

😂😂😂 کسی که پول ازتون گرفته شک نکن شارژ هم نداشته 

احتمالا خلافش بالا هست که حتی خانواده خودش بهش اطمینان و اعتماد ندارن 

خدا رو شکر که سر قضیه ی بالا رفتن از دیوار خونه ی خودشون دیگه با ما حرف نمیزنه🤣🤣

کاش کارشان به اینجا نمیکشید

دردناکه

قطعا برخورد خانواده با او موجبات چنین رفتارهایی را شده است.
به محض نوشتن قسمت دوم رمز را در اختیارتان خواهم گذاشت

سلام

مطلب جالبیه

منم رمز میخوام

 

سلام.
چشم عزیز

سلام 

منم همراهم...

سلام
چشم.
ممنون‌از همراهی

من من :دی

😉😉😉😉

سلام.

واقعا پسره سی سالشه؟

فکر کنم اگه خودش یه ریگی به کفشش نبود این همه محدودیت و کنترل شدن رو به این راحتی نمیپذیرفت 🤔

سلام شارمین جان.
بله سی سالشه. به سنش نمیخوره کارهاش؟ 
قسمت دوم همراه باش😁

هی میخوام علت کلید ندادن بهشو علل منکراتی ندونم باز نمیشه

:)

 

 

همراه قسمت بعدی باشین😉😄

امیدوارم اونی نباشه که من فکر میکنم!

رمز آیا؟

امشب مینویسمش.. بعد رمزش رو خدمتتون ارسال میکنم

سلام 

قشنگ نگاشتید. منم رمز می‌خوام. 

سلام.. 
قشنگ نیست مصطفی. حداقل تو ایراد بگیر از نگارش😄
چشم 

سلام

نیکی و پرسش؟

سلام
عزیزی..
چشم. خوشحالم همراهمین

🌷

با صحبتهای مادرش و نوع برخورد خانواده اش، این نوع رفتار پسرشون عجیب نیست. 

منتظر ادامه داستان هستیم...

قطعا رفتار پسر بازتاب رفتار خانواده اشه. متاسفانه خانواده ها فکر میکنند دارند کنترل می کنند ولی نمیدونند چه آسیبهایی دارند میزنند

برا منم بفرسسسسسس😊😊

شما رو من میشناسم؟؟🤔🤔🤔

منم پسر همسایتون

چکاردارین ب من آخه

رمزو بدین ببینم‌چیا پشت سرم میگین

🤣🤣🤣

باید بگی بهمون که اون روز جمعه ای ....😄

عجب... معمولا این دختر همسایه بود که جلب توجه می‌کرد نه پسر همسایه 😁

ما هم از این پسر همسایه ها داشتیم.. الان دیگه نداریم!

دختر همسایه شبای تابستون😉
شرش کم شده پس

سلام 

مشتاقم ببینم چی که حاج خانوم کلید به پسرش نمی‌ده 😄

سلام عزیز
منتظر بمانید😉

سی سااشه؟؟

این بیشتر به پسر بچه های شر میخوره تا یه مرد سی ساله😑😑😑

 

داشتم فک میکردم شوهرمنم در استانه سی سالگیه یعنی ی دونه ازاینکارارو بکنه میزارمش دیوار مهربانی🤣🤣🤣

 

بله. سی سال😉
دیوار مهربانی کسی میاد برش داره حالا؟؟😅🤣

سلام. به نظر میاد جالب باشه. منم هستم.

سلام عزیز.
نام وب قبلم رمز قسمت دومه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan