لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

آسمان اینجا همیشه آبی است

ظ

 

 

چند سال پیش بود که عکسهای دوستم صبا را از آرامگاه ظهیرالدوله در پیج اینستایش دیدم. عکسهایی به غایت زیبا از نهایت تاریخ موسیقی و شعر و ادب پارسی. آن روزها آرزو داشتم بتوانم یک بار هم شده بر مزار بزرگانی حاضر شوم که بارها و بارها شعرهایشان را خوانده ام و ترانه هایشان را زیر لب زمزمه کرده ام. پنجشنبه ۲۵ مهر ماه، روز تحقق آرزویم بود. زیبایی این اتفاق همراه شدن با صبایی بود که عاشق است و اهل دل. گفته بود پنجشنبه صبحها ۱۰ تا ۱۲ مختص خانمهاست و قرارمان شد ورودی متروی تجریش. ابتدای خیابان دربند تاکسی گرفتیم و حدود ساعت یک ربع به ۱۱ صبح جلوی در بهشت بودیم. خوشحالی ام را فقط صبا میفهمید. باور نمیکردم انتظار به پایان رسیده باشد. فاتحه ای برای تمام خفتگان در خاک آرامگاه خواندیم و مهربانانه از در طوسی رنگ قدیمی که بالای آن نوشته شده بود آرامگاه صفا ظهیرالدوله وارد فضای آرامگاه شدیم. 

 

ادامه مطلب را ببینید

 

 

اسامی هنرمندان مدفون در ظهیرالدوله را شب قبل در گوگل جستجو کرده بودم و یک به یک در ذهنم مرور میکردم.‌ دالان کوتاهی را رد کردیم و در مسیر روبرویمان، خانقاه صفاعلی شاه(ظهیرالدوله) دیده میشد طوریکه مقبره اش در وسط حیاط قرار داشت و گلدانهای گل، طراوت و زیبایی خاصی به آن فضا بخشیده بودند.

 

 

 

در همان محدوده و چند قدمی پایین تر از مزار ظهیرالدوله قبری کوچک و ناخوانا  متعلق به فردی بزرگ قرار داشت. درویش خان از موسیقی دانان معروف ایران و خالق آثاری چون "ز من نگارم؛ بهار دلکش؛ شب وصل؛ عروس گل"

 

سمت چپ خانقاه فنس کشی شده بود و از طریق فضایی ایجاد شده در وسط آن وارد فاز دیگری از گورستان شدیم.‌ درختان بسیار و سر به فلک‌ کشیده ای جلوی دیدگانمان بود که سایه اشان بر مزارها آرامش خاصی را برای ساکنان این قطعه از بهشت فراهم آورده بود. صدای پرندگان لانه ساخته روی این درختان شنیده می شد و از هیاهوی شهر در اینجا خبری نبود‌ هر چه بود صفا بود و عشق و نوا و ترانه.

آرامگاه ملک‌الشعرای بهار شاعر توانای" مرغ سحر" و "دماوند" و" بهار دلکش" در دیواره ی شمالی قبرستان قرار داشت و چند پله باید بالا میرفتیم تا به مقبره ی ساده ی بهار که محافظ شیشه ای روی آن قرار گرفته بود برسیم. یک آرامگاه کاملا اختصاصی برای یک شاعر وطن پرست و سیاستمدار.

 

در نزدیکی بهار، رهی معیری خفته است. شاعر شعر زیبای" خزان".

 

شد خزان گلشن آشنایی

باز هم آتش به جان زد جدایی

 

مقبره ی رهی الهام گرفته از مقبره ی خیام نیشابوری است که اشعاری روی طاقهای آن نوشته شده است و محافظ شیشه ای او را از گزند باد و باران  و برف نگاه داشته است. 

 

مزار فروغ هم در نزدیکی مقبره ی رهی است. چقدر دوست داشتم روزی در کنار مزار فروغ بنشینم. چند خانم جوان سر مزارش نشسته اند و شعرهایش را میخوانند و با فروغ عکس یادگاری میگیرند. خانمی گوشیش را روی مزار فروغ گذاشته است و یکی از شعرهای فروغ را با صدای فروغ برای فروغ پخش میکند.

 

 

سر مزارش هیچ کس حرف نمیزد. کسی نمیخواست آرامش آنجا را بر هم بزند. از فروغ چیز زیادی نمیدانم. شعرهایش را نخوانده ام و این بیشتر مرا اذیت میکرد. صبا میگفت پسرش کامیار پارسال فوت کرد. یکی از شعرهای فروغ را صبا با آن صدای دلنشینش برایمان خواند. حال دلمان خوش بود. به سمت مزار قمر الملوک وزیری رفتیم. در غربی ترین قسمت آرامگاه. صبا عاشق قمر است‌. به پیشنهادش ترانه ی نرگس مست قمر را سر مزارش پخش کردیم.

 

 

تا من آن نرگس مست تو دیدم

دیـن و دل دادم و مهرت خریـدم

 

ترســـم آخـر کـه وفایـت نبینـــم

بس جفا دیدم و محنت کشیدم

 

آه ز بیداد تو ای دلبر طناز

دهان غنچه کــن بــاز

ناسزایــی بـگو تا بگویــم

کــه من چون شنیـدم

 

جام زهر از کف تو نوش داروست

ناسزا از لب تو طیبات است

 

گر بمیرم تو به مرگم بگریی

نوشم آن قطره که آب حیات است

 

آه که عشق تو به جانم شرر افکند

                           میدهدم پند...

دل از این عشق، کند جان از آن تش

                        که با جان خریدم

 

دست چپ مقبره ی قمر، آرامگاه داریوش رفیعی خواننده ی  "گلنار.. گلنار... کجایی کز غمت ناله میکند عاشق وفادار" قرار دارد. خواننده ی قطعات" شب به گلستان" و "زهره"

چسبیده به دیوار غربی ظهیرالدوله و انتهای گورستان، آرامگاه آهنگساز "ای ایران " روح الله خالقی در حفاظی آهنین قرار دارد. اینجا که میرسی دوست داری دست به سینه بایستی و به احترام خالقی با صدای بلند بخوانی..

ای ایران ای مرز پرگهر

ای خاکت سرچشمه ی هنر

دور از تو اندیشه ی بدان

پاینده مانی و جاودان

 

 

 

 

به سمت قلب ظهیرالدوله که برمیگردیم ایرج میرزای شاعر را میبینیم. مقبره اش ارتفاعی تا کمرمان دارد. غیر از سنگ مزارش روی سنگ دیگری یکی از اشعارش را نوشته اند. صبا شعرش را برایم به زیبایی خواند.

 

نورعلی خان برومند ردیف دان و تار نواز مشهور و از هنرمندان موسیقی است که مقبره ی خانوادگی دارد و کلاسش  نسبت به بقیه بالاتر است. استاد شجریان و  لطفی و مشکاتیان و علیزاده همگی از شاگردان او بوده اند.

 

مرتضی محجوبی و حسین صبا و حسین تهرانی هم همین اطراف مقبره های خانوادگی اند.

مرتضی محجوبی آثار ارزشمندی را ساخته است. آثاری چون کاروان ( با ما بودی) روز ازل ( من از روز ازل دیوانه بودم) نوای نی ( چنانم بانگ نی آتش بر جان زد) که همه اشان را استاد بنان خوانده است.

 

 

 

 

مقبره ی استاد ابوالحسن صبا نوازنده ی ویلن و سنتور خارج از ظهیرالدوله و در باغ کوچک کناری است که ورود به آن ممنوع است. قطعات فاخر" زرد ملیجه"،" در قفس" از ایشان است.

 

 

حدود یک ساعت و نیم در کنار بزرگان اهل ادب و موسیقی قدم زدیم و شعر و ترانه خواندیم. این زمان قطعا از عمرمان محسوب نخواهد شد. زمان ما به اتمام رسیده است. دلمان را در ظهیرالدوله جا گذاشتیم و با صبای جان از خیابان دربند پیاده تا مترو برگشتیم. خانه های قدیمی خیابان دربند حس و حال مشترکی را برایمان به همراه داشت. با هم ذوق میکردیم و حسرت میخوردیم. دلمان نفس کشیدن در آن خانه های قدیمی را تمنا میکرد. 

کافه نادری در خیابان جمهوری مقصد بعدی امان بود... چای و ناهار در کافه نادری پایان بخش یک روز خوب با صبای نازنین و مهربان بود.

 

+ عکسهای کافه در صفحه ی اینستاگرام😊

 

 

 

 

سلام 

خیلی خیلی خیلی مطلب قشنگی بود

مخصوصا که عکساتون...

منتظر پست های بعدیتون هستیم

خوشحال میشیم به ما هم سر بزنید:

حلقه ازدواج نماد چیست و چه تاریخچه ای دارد؟

مشاهده شرایط فروش اقساطی طلا و جواهر 

سلام
سپاس
در اولین فرصت

اجازه خانم؟😍🙋‍♀️خیلی ممنون بابت تصاویرو

توضیحات پست تون💜😍💜

اجازه ؟ما میتونیم لپ تونو بکشیم🙋‍♀️💜❤😊😊😊

سلام جانم
خواهش میکنم. امیدوارم روزی بتونید از نزدیک بیایین و ببینین.
لپ من کشیدنیه؟🤣

🌷

توضیحات و تصاویر عالی بود. 

منون از وقتی که گذاشتی🌷❤

وااای عزیزم. چقدر قشنگ نوشتی. چه حال خوبی داشتم اون روز کنار تو. سال ها منتظر این روز بودم. به سال ها انتظار می ارزید. ۲۵ مهر ۹۸ تا آخر عمر توی ذهنم می مونه. ممنونم برای همه محبت هات. ممنونم که هستی.

عزیز دلمی... چه روزی بود.. پر از حس خوب.. پر از صدای دلنشین تو... پر از اطلاعات نابی که بهم دادی... همیشه باید با اهلش اینجاها رو رفت.
ممنون که بودی کنارم😍
بماند به یادگار

سلام

پست عالی ای بود بانوجان🌹

 

ممنون

سلام
ممنون که همراه بودی صبیره جان😍

چقدر لذت بردم از این مطلب فاطمه جان. ممنون از عکسهای زیبا.

و ممنون از حوصله ی تو مهسای نازنین..
ان شاالله یه بار با هم بریم😘

انشالاه😍

ای جان😍

درود

زیارتتان قبول

خوندم

و چند پست دیگرتان را

هماره انوشه بزی

سلام و درود جناب شفیعی.
خوش آمدید به این خانه
ممنون از وقتی که گذاشتین
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan