لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

آدم به آدم میرسه اینجاست

چهره اش خیلی آشنا بود. هر چه فکر کردم یادم نیامد‌ کجا او را دیده ام. ته کلاس دهم ریاضی نشسته بود و دومین جلسه امان پس از شروع سال تحصیلی بود.

گفتم:" پارمیدا! من تو رو کجا دیدم؟" 

گفت:"نمیدونم خانم"

 برای تدریس آماده میشدم که یک دفعه برگشتم و گفتم:" سال سوم ابتدایی سیدالشهدا بودی؟"

با تعجب گفت:" بله خانم" 

دیگر مطمئن شدم خودش است‌. گفتم:" اسم معلمتون چی بود؟"

 کمی فکر کرد و گفت:" اون سال ما سه تا معلم عوض کردیم"


گفتم:" من دومین معلم شما بودم اون سال که یک ماه و نیم سر کلاستون اومدم"

با گفتن این حرف دو تا از بچه های دیگه ی کلاس گفتند:" خانم ! ما شما رو یادمون میاد" ما هم تو اون کلاس بودیم‌ 

چه کسی فکرش را می کرد که بعد ۷ سال مجدد همان فرشته های کلاس سوم ابتدایی شاگرد امسالم شوند. 

سری به وبلاگ بلاگفایم زدم و پست ویژه اشان را پیدا کردم. آبان ۹۱. مسابقه ی نمایش عروسکی.

در اینجا فرشته هایم رو ببینید.

سلام

ابتدایی چه میکردین؟؟؟؟

سلام غزلم
سال ۹۱ برای دائمی شدن انتقال موقتم رییس اداره امون منو به زور ابتدایی فرستاد ولی اینقدر رفتم و اعتراض کردم که درست شد کارم

آخیییی چه حس خوبیه😍😍

خیلی لذت بخش بود 
البته فکر کنم بیشتر برای من😉

به به چه حافظه ای داشتید شما . واقعا لحظه ی خوبی بوده که دوباره دیدشون 

باور میکنید اونقدر که معلم ذوق میکنه دانش اموز ذوق نداره..
تو خیابون وقتی میبینمشون کلی کیف میکنم ولی بی تفاوت رد میشن😢

چقدر خوب همه چی رو آرشیو کردی. سال خوبی در کنار هم داشته باشید

فدات عزیزم
اره اتفاقا ... چه حوصله ای داشتم اون موقع😁

سلام

اخییییییی😍😍😍

چه جالب:)

عکسای مسابقه نمایش عروسکی رو هم دیدم عزیزم 😍

چقد خوبه معلم بچه ها بودن😍

سلام عزیزم😙
برای خودم خیلی جالب بود.‌
یه شاگرد داشتم آیدا .. نمیدونی چه بلایی بود. دوست دارم بدونم اون کجاست

سلام

آفرین به شما(این آفرین مربوط به مطلب اون وبلاگتون بود)

سلام 
ممنون گرامی
فعالیتهای یک ماه و نیم معلمی ام در آن وب را میتوانید ببینید😁😊
کلی تجربه کسب کردم

آخی چه جالب.‌ چه حس خوبی. الان حتما خیلی تغییر کردن.

نه تغییری زیادی نکردند اتفاقا. کاملا قابل تشخیصن

🌷

چند سال پیش داخل میوه فروشی پیرمردی کنار صاحب مغازه نشسته بود، به من گفت شما مدرسه مدرس شاگرد من نبودی، گفتم ببخشید استاد اسمتون چیه، گفت: آخوندی. 

معلم دوم ابتداییمون بود،گفتم ببخشید نشناختم، گفت من اکثر بچه ها رو از چشماشون میشناسم. حدودا سی سال گذشته بود.

نگفتم معلمها بیشتر از شاگردها حواسشون جمعه😉
خدا تمام کسانی را که بر گردن ما حق دارند را بیامرزد
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan