لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

عاشقانه ۲۴

دیشب 

شعرهایم را 

رو به کوچه تکاندم

صبح 

کوچه بیقرار تو بود !



حمیدرضابیدخام

چه قابل تامل!

:)

دوستش دارم

چیو؟...شعرو؟

کیو؟..."..."رو؟

".." رو خودتون پر کنید دیگه...والا من نمیدونم تو اون جای خالی چی قرار میگیره!

:)

هم شعر
هم مخاطب شعر
هم تو را

:)

اوه...شعرِ با مخاطب!

ای بابا...شرمنده میکنید باز...

منم همینطور...شما معلم دوست داشتنی ای هستید!

 

عاشقانه هایم یک‌مخاطب بیشتر ندارد
و تو هم یک خواننده  و دوست بیانی فوق العاده ی منی😍

:)

عجب...!...خوش بحالش!

ممنون...البته خواننده تون بعد مهر ماهی یه بار سر میزنه ولی خفن جبران میکنه...

ممنونم بانو!

شب خوش...

 

حیف که نمیبینه و نمیخونه..
اره خب. منم تو مدارس کمتر وقت میکنم اینجا باشم.. به درس و مشقهامون باید برسیم😊
شبت به روشنا به قول علیرضا اسفندیاری😉

 

 

 

"خانه دوست کجاست؟" در فلق بود که پرسید سوار.
آسمان مکثی کرد.
رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شن‌ها بخشید
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت:
"نرسیده به درخت،
کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ، سر به در می آرد،
پس به سمت گل تنهایی می پیچی،
دو قدم مانده به گل،
پای فواره جاوید اساطیر زمین می مانی
و تو را ترسی شفاف فرا می‌گیرد.
در صمیمیت سیال فضا، خش‌خشی می شنوی:
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه نور
و از او می پرسی
خانه دوست کجاست

این شعر سهراب رو دبیرستانی که بودم شنیدم برای اولین بار.. دوسش دارم
ممنون که برام نوشتیش
شنبه ۶ مهر ۹۸ , ۱۸:۵۹ فاطمه حیدری (رضوان)

سلام

شعرهایم را رو به کوچه تکاندم...

چقدر قشنگ بود

سلام
خوش آمدید
موافقم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan