بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را
آنگاه که تورا از دست دادم،
هردومان بازنده شدیم.
من، چونکه تورا بیش از همه دوست میداشتم
وتو،
چون من آن بودم که تورا بیش از همه دوست میداشت.
اما تو بازنده تر از منی
چون من دیگری را دوست توانم داشت
آنگونه که تورا دوست میداشتم.
اما هرگز یافت نخواهد شد
کسی که تورا چون من دوست بدارد...
اون باخته...نه بخاطر از دست دادن محبت طرف مقابلش و نه بخاطر از دست دادن طرف مقابلش...بخاطر نگاهی که میتونست بعد از اون در قلبش نسبت به زندگی جا بده...زندگی با عشق جور دیگه ای دیده میشه!
حیف!...
البته فاکتور گیری میکنم...زندگی با لبخند هم جور دیگه ای دیده میشه!
:)
اگه با اون ندیدید با این ببینید...اینم فول اچ دیه!
._.
آره...
فرق میکنه این متنو کی میخونه...
هرکی زندگی خودشو تو قاب اون جمله میزاره...!
:)
ولی خب این متن برای شما بود...این متن اختصاصن برای برداشت شما بود!
:/
لباس گشاد رو میشه تنگ کرد ...ولی لباس تنگ رو نمیشه کاریش کرد!...
:)
من میدمش برا خواهرم پیرهن کنن...!
شما ولی دلتونو ندید برای یکی دیگه بدوزنش...ممکنه خیاطش خوب نباشه...واسه اونم تنگ بدوزن!
:)
چاکریم خانوم معلم!(لوتی نیستم ولی بلدم لوتی حرف بزنم!)
ما که با جملاتمون در حضور جملات شما کوچیکیم!...
...
:)
منم واقعن نمیدونم غم شما رو گاهی چطور باید بدزدم!
والا منکه تا حالا خیلی دزدی کردم....الان کلکسیون غم رو در اختیار دارم!
:)
هرکسی غم خودشو برای خودش داره....من فقط یه لحظشو میتونم بدزدم...یه لحظه هم طرف مقابلم از غمش یادش بره و بخنده هم برام یه برده!...
:)
:)
والا منکه انقد توخالی آفریده شدم هنوز ظرفیتم صفره صفره....اصن انگار آکبندم!(مخم که صد البته دست نخوردس ولی ظرفیتمم هنوز جا داره!)
ولی خب هرکسی آفرینشش یه جوره دیگه...
شماام غم داشتین درخدمتیم...
D;
ببخشید انقد حاضر جوابم!...خیلی پررو ام نه؟...خودم میدونستم!
