لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

آشفتگی

مانده بود بین دل و عقل. ساعتها با خودش درگیر بود. شماره اش را روی صفحه ی تلفن همراهش نوشت. انگشتش سست شد. قدرت و جرات فشردن دگمه ی تماس را نداشت. شماره را تند پاک کرد. باز دلش طاقت نیاورد و شماره اش را که با ترس هم حفظ کرده بود تایپ کرد و باز همان درماندگی و آشفتگی!

چیزی از درون آزارش می داد. حالش اصلا خوب نبود. مدام در ذهنش آخرین حرفهای او را مرور می کرد. کجای راه را اشتباه آمده است که او را اینچنین دلزده و آزرده کرده است. به نتیجه ای نرسید و کلافگی اش چند برابر شد. 

تصمیم داشت برای شام خورشت قیمه درست کند. لوبیا قرمز را روی سینی ریخت و پاک کرد و شست و انگار کسی او را از دنیایی که در آن غرق بود بیرون بکشد یک دفعه به خود آمد. سری تکان داد و زیر لب گفت امان از دست تو!

شروع یک داستانه؟

نه مهسا جان
 آشفتگی شبانه 

._.

من تو موقعیت آخر احتمالن خودمو خفه میکردم!

زن لوبیا رو جدا گذاشت بپزد برای قرمه سبزی هفته ی بعد😉

چقدر قشنگ بود .

واقعا؟؟؟🤤🤤

بله . البته از نظر من .

خیلی واقعی و طبیعی بود. احساسی که تمام ما ادم ها حتی برای یکبار هم تجربه کردیم. کلافگی ، فکر و خیال ، خود خوری ، تحلیل اتفاقات و حرفای گذشته، و ....

واقعا قشنگ بود

آشفتگی زن در کل متن احساس شد؟ 
منتقلش کردم؟

بله دقیقا احساس شد .

اگه خودتون نوشتید خیلی عالی بود واقعا قلمتون سبز.

 

انتقاد اشپزی

قورمه سبزی با لوبیا چیتی بهتره . و تا اونجایی که من میدونم قیمه لوبیا نداره که این خانم برای قیمه لوبیا شسته. احتمالا کلافه فوده فرق لوبیا و لپه رو ندونسته.

 

ببخشید اگه جسارت کردم اصولا چنین کاری نمیکنم تا کسی چیزی نپرسه جواب نمیدم. راستی  مرموز هم نیستم 😊😊😊😊

اتفاقا زن لوبیا چیتی خیس کرد . کلافگی و آشفتگی اش هم در نوشتن متن کاملا محسوس است😔
ببین چقدر داغون بوده زن که به جای لپه رفته سراغ لوبیا 😢

خوبی عزیزم؟؟

 

فدات. بهترم

خوبه لااقل این یکی به فکرش رسیده!

:)

یهو به خودش اومد دیگه😊

عزیزم. قربان دل آشفته ت

فدات
خدا نکنه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan