لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

مهراز ۵۱

دست نوشته

 

پیرمرد موسفید معروف کوچه ی نادری روی چهارپایه اش پشت به دیوار کافه نشسته بود. عینک آفتابی داشت و سیگار لای انگشتانش به نیمه رسیده بود. از کنارش که رد شدیم نان داغ را تعارف زدم. از بالای عینکش نگاهمان کرد و گفت دلم براتون تنگ شده بود نبودین! 

به اهالی محله ی نادری عادت کرده ایم. دو سال است که هر دوشنبه از کنارشان رد میشویم و لبخند به هم هدیه میدهیم.

استاد عیسی امروز مهربانتر و سرحال تر از هفته ی گذشته بود. دختر عمه هم تا مرا دید نمیدانم چرا گفت: لاغر شده ای. رژیم گرفتی؟ خندیدم و گفتم تا حال سراغش نرفته ام! سراغ مریم را هم گرفت. مریم عصری قرار بود سر کلاس حاضر شود و باز این هفته مریم را ندیدیم‌ و باز بساط چای نداشتیم. مریم که باشد بگو بخندمان، شیطنتهایمان و سینی چای قند پهلویمان به راه است. 

این جلسه، مادر بدجنسی شدم و از امیرعباس و نارضایتی ام بابت تمرین نکردنش  گلایه کردم. استاد عیسی هم با دقت به حرفهایم گوش کرد و استادانه نصیحتش کرد. خدا کند گوشش بدهکار شود.‌ درس امیرعباس نت سفید و سکوت سفید است و من هم به پایان کتاب سوم نزدیک میشوم و به امید خدا ردیف را شروع خواهم کرد. درس جلسه ی بعدم دوبل ماهور است و ریتمش ۲ ۲ ۳ می باشد. درس سنگینی است به گفته ی استاد و امیدوارم از پسش برآیم.

 

+ دوشنبه های دوست داشتنی

عکس نوشت: خط استاد عیسی

 

 

ما هم عادت به خوندن دوشنبه ها و کافه نادری و ساز و موسیقی داریم❤

ممنون بهامین جانم

:) 

لذت میبرم از نوشته هاتون :)

حس خوبی میده چیزایی که تجربه نکردمو تصور میکنم وازتصورشو لذت میبرم:)

 

چه شعر قشنگی👌

 

موفق باشید😘 میتونیدحتما از پس درس جدید برمیاید:)

لطف داری محیای جان
همینکه همراهی ارزشمنده برام..
عزیز دل😚

عزیزدلید😍

قربانت😚

منم هر دوشنبه همسفرت میشم تا کافه نادری. چه ساعتی برمی گردی از اونجا؟

ببین به نظرم اصلا تو تمرین های امیرعباس دخالت نکن. گلایه هم نکن. بذار استاد ازش درس بخواد. تنها راهکار مفید می تونه تشویق باشه. اگر بدون گوشزد شما تمرینش رو خوب انجام داد حتما بهش جایزه بدین

گلایه یا تنبیه اثر مخربی داره و بچه رو دلزده می کنه.

عزیزم...
ما معمولا ۱۱ و نیم کار درسیمون تمومه. مریم باشه تا ۱۲ هستیم پیش استاد.
 راست میگی.. جلوی امیر کار درستی نکردم. بهتره غیرمستقیم استاد رو در جریان بزارم. هر چند استاد خودش متوجه میشه از تحویل درسش

هردفعه که از کلاس دوشنبه ها مینویسید دلم برای تمرین کردن ها و کلاس رفتن های خودم تنگ میشه :'(

 

چ دست خطتتون قشنگه😍 حال خوبتون همینجوری ادامه دار بانو 😘

ای جان.. 
مگه ادامه نمیدی؟

دست خط استاد عیسی است که روی تخته ی وایت برد نصب شده تو کلاس نوشته بود

نه دیگه متاسفانه ..

فقط جمعه ها وقت خالی دارم که اونم نمیشه :'(

یه مدت جمعه ها میرفتم با بچه های گروه تمرین میکردم که اونم تموم شد و چون از بچه ها عقب میموندم دیگه نرفتم 

حیفه فانی جان... الان وقتشه ها... از من گفتن بود خواهری

آخی چه خوبه دوشنبه ها. دلم لک زده برای اکباتان و استاد علایی. حتی دلم برای گربه های محوطه هم تنگ شده

عزیز دلم...
چقدر دل نازک و مهربونی تو..
اکباتان هم دلتنگ تو دوست هنرمندم هست
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan