لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

لحظه

پست اخیر مریم را که میخواندم یاد دوران تحصیلم افتادم. دبیرستانی بودم در مدرسه ای نمونه مردمی. از شرایط بقا در این مدرسه احراز نمره ی بالاتر از ۱۴ در تمام دروس در امتحانات خرداد بود. سال دوم دبیرستان امتحان ثلث آخردرس" ریاضیات جدید" منطقه ای برگزار شد و بی انصاف ها امتحان  سختی هم گرفته بودند. مهسای جان که همکلاس ام بود قطعا یادش هست. نمره ام ۱۳ شد و به حساب مدرسه مشروط اعلام شدم و می بایست مانند تجدیدی ها مرداد ماه امتحان می دادم.  این وضعیت برای منی که تا آن مرحله از تحصیلم را با نمرات خوب طی کرده بودم بحران محسوب می شد و خود را حسابی باخته بودم. خانواده  برای تعطیلات سفر اردبیل رفتند و من در خانه ماندم تا درس بخوانم آن هم درسی که نمره ی قبولی اش را داشتم!

گذشت تا شدیم دانشجوی معلمی در دیار پدری. تمام درسها و واحدها را به موقع برداشتیم و با نمره ی متوسط همه را پاس کردیم و سر وقت فارغ التحصیل شدیم. الان که به گذشته برمیگردم پیش خود میگویم این همه عجله برای چه بود؟ می شد کم واحد برداشت، بیشتر مطالعه کرد، گشت و لذت برد. برای منی که سالهای آخر دانشگاهم آغاز ورود به دنیای عشق و هنر بود چرا باید عجله می کردم. شاید اگر حتی یکی از درسهایم را افتاده بودم در آزمون عشق موفق تر می بودم!  شاید...

سلام
آره واقعا شرایط بدی بود حد نصاب اون مدارس
تو شرایطی تجدید بودی که تو مدارس دیگه قبول محسوب میشدی ...
سلام
اصن یه وضعی
کلا نابودم کردن😂
تو چه مقطعی تدریس میکنی خانم معلم ؟
دبیر ریاضی دبیرستانم
و فاطمه باز مراقب باشیم چند سال دیگر همین حسرت را نخوریم
دقیقا بانو جان.
از تمام لحظات بهترین لذت را ببریم😊

عزیزم. چه سخت بوده برات

تو منو خووب میفهمی صبا جان😚
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan