لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

امان از دست پیرمرد

تا پیرمرد امر میکند بیا فرقی برایش  ندارد که روزه توانی برایش نگذاشته  و تا افطار هم  دو ساعت بیشتر نمانده .  حدود ۲۰ کیلومتر رانندگی میکند و دست به سینه به خدمت پیرمرد میرسد و موقع افطار برمیگردد میگویم  اگر افطار می ماندی بیشتر خوشحال میشدند!! دلش نمیاید خانه ی پیرمرد چیزی بخورد و این حرص مرا در می آورد.


+ بدجنس هم خودتونید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan