لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

همراز ۳۳




متفاوت ترین کلاس تار را گذراندم. کلاسی که در آن به جای تار زدن با استاد عیسی درددل کردم. حس و حال نواختن نداشتم. سازم در همان یک ساعتی که با استاد حرف می زدم روی پاهایم بود و هیچ مضرابی نخورد! استاد هم برایم گفت از گذشته ای که بر وفق مرادش نبوده است. آخرین جمله ی استاد این بود:"چقدر آدمها شبیه هم هستند"


+ سبکبال بودم و راضی

+ دوشنبه های دوست داشتنی

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan