لبخند ماه

بگذار از دریچه ی چشمان تو بنگرم لبخند ماه را

مادرانه ۱۴

امیرعباس دیروز که از مدرسه به خانه آمد ذوق زده گفت باید فردا تا ساعت یک و نیم مدرسه بمونیم برای تمرین سرود. رضایت نامه ام رو امضا کنین.من هم رضایت نامه را امضا کردم و به دستش دادم و به خیال اینکه امیرعباس در گروه سرود مدرسه اشان خوش بدرخشد. به خانه که آمد ناراحت بود. علت را جویا شدم. گفت آرمان با من حرف زد منم خواستم بهش بگم حرف نزن خانم منو از گروه سرود اخراج کرد و گفت دیگه نیا. خنده ام گرفته بود. برایش توضیح دادم که گروه سرود نیاز به تمرکز و نظم و انضباط دارد. 



+ استعداد یابی همچنان ادامه دارد



ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
لبخند ماه را یک همسر، یک مادر و یک معلم می نویسد
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan